اصل ترمز گرفتن ساده است: کاهش سرعت یک شیء با گرفتن انرژی جنبشی آن. اتومبیل های فرمول یک به ترمزهای دیسک مجهز هستند (مانند بیشتر خودروهای روی جاده) و دیسک های گردان (که به چرخ متصل هستند) به واسطه عملکرد کالیپرهای هیدرولیک، در میان کفشک های ترمز تحت فشار قرار می گیرند. این فرآیند موجب می شود انرژی حرکتی اتومبیل به مقادیر بسیار زیادی گرما و نور تبدیل شود – به دیسک های ترمز اتومبیل های فرمول یک دقت کنید که برافروخته می شوند و به رنگ زرد پر درباره فرمول درآمد بالا حرارتی درمی آیند.
لازمه زندگی عادی در ایران؛ درآمد ماهانه ۱۰ میلیون تومان!
بنا بر گزارش و بررسی سازمان تأمین اجتماعی، متوسط خط فقر در سال ۱۴۰۰ حدود ۷ میلیون تومان در ماه است با این حال به نظر میرسد این رقم برای شهرهای بزرگ عددی بیش از این و در حدود ۱۰ میلیون تومان باشد.
به گزارش خبرنگار ایمنا، دادههای مرکز آمار ایران از میزان هزینههای زندگی چنین نشان میدهد که کف هزینه زندگی در کلانشهری چون تهران برای هر خانوار حدود ۱۰ میلیون تومان در ماه است؛ این آمار کف هزینه زندگی در ارزانترین استان کشور یعنی سیستان و بلوچستان را حدود ۶.۵ میلیون تومان و به طور متوسط در سطح کشور بیش از ۸ میلیون تومان نشان میدهد.
هزینهها در حالی به چنین سطحی رسیده است که سطح دستمزدها به هیچ وجه پاسخگوی نیاز خانوارها نیست و در سطوح پایینی قرار دارد. البته هرچه هم میگذرد وضعیت معیشتی مردم، دشوارتر از سال گذشته میشود چون درآمدها همچنان ثابت و مخارج افزایش مییابد.
در سالهای اخیر علاوه بر این که با بازگشت تحریمها روبرو بودهایم، از سویی با رشد لجام گسیخته نرخ تورم و از طرفی نیز کرونا، عاملی برای رکود بیشتر شده است که جمع همه این عوامل معنایی جز سقوط بخش بیشتری از جامعه به زیرخط فقر ندارد.
فقری که همان گونه که اشاره شد ناشی از عوامل متعدد چون رشد نرخ تورم، افزایش سرسامآور قیمتها در بازار، بیکاری، عملکرد ضعیف مسئولان در مدیریت اقتصاد به همراه کاهش درآمدهای ارزی کشور است و چنین عواملی باعث شده تا سفره قشر ضعیف و کم درآمد جامعه روز به روز کوچکتر شود.
رقم خط فقر، متفاوت است
بر اساس پژوهشهای انتشار یافته از سوی مرکز آمار ایران، نرخ تورم نقطهای اسفندماه سال گذشته ۴۸٫۷ درصد بوده است؛ یعنی خانوارها ۴۸٫۷ درصد بیشتر از اسفند ۹۸ برای کالاها و خدمات یکسان هزینه کردهاند در صورتی که درآمد بسیاری از خانوارها جوابگوی این تورم نبوده و فشار اقتصادی زیادی را متحمل شدند که نمایانگر گستره فقر در جامعه است.
حال سوال این است که وضعیت تورم و فقر در سال ۱۴۰۰ چگونه خواهد بود؟ سئوالی که کارشناسان اقتصادی در پاسخ به آن میگویند احتمالاً تورم در سال ۱۴۰۰ کمتر از سال ۹۹ نخواهد بود. هرچند نرخ رشد اقتصادی در سال ۱۴۰۰ ممکن است مثبت شود اما میزان این رشد بسیار است بنابراین به نظر نمیرسد سال ۱۴۰۰ خلق ثروت زیادی در اقتصاد کشور صورت بگیرد به این ترتیب به احتمال قوی فقر همچنان افزایش پیدا خواهد کرد و تعداد کسانی که زیرخط فقر هستند زیادتر میشود.
در این خصوص سعید یاری، کارشناس اقتصادی در رابطه با خط فقر در جامعه ایران به خبرنگار ایمنا میگوید: برای تعیین خط فقر نمیتوان از عدد خاصی نام برد زیرا در کشوری قرار داریم که مخارج در شهرها و مناطق مختلف متفاوت است بنابراین اگر در منطقهای خط فقر ۱۰ میلیون تومان تخمین زده شود در منطقهای دیگر ممکن است به ۴ میلیون تومان برسد چون مخارج هر شهری با شهر دیگر متفاوت است. از طرفی در یک شهر خاص هم نمیتوان عدد ثابتی را برای همه شهروندان اعلام کرد زیرا این رقم بر اساس تحصیلات، شغل و موقعیت اجتماعی تغییر میکند.
خط فقر تا ۱۰ میلیون تومان میرسد
وی توضیح میدهد: به عنوان مثال خط فقر در کلانشهرها برای یک خانواده ۴ نفره که جزء قشر کارمند، کارگر و فرهنگی قرار دارند حدود ۹ میلیون تومان برآورد میشود ولی با ارتقای شغلی عدد افزایش مییابد و تا ۲۰ میلیون تومان هم میرسد. اگر همین خانوارها در شهرهای کوچکتر باشند خط فقر برای آنها از ۴ میلیون تومان شروع شده و تا ۱۰ میلیون تومان میرسد که این موضوع با عنوان شاخص زندگی تعریف میشود و قابلیت توجه زیادی دارد.
این کارشناس اقتصادی تصریح میکند: اما آنچه اهمیت دارد آن است که راهکارهایی مدبرانه برای کاهش خط فقر اجرا شود. ممکن است عدهای افزایش یارانههای دولتی را عامل کاهش خط فقر بدانند ولی این حمایتها راهکار اصولی برای کاهش خط فقر نیست بلکه مدت زمانی اندک مرهمی بر زخم مردم میگذارد و جدای از آن که گاه باعث تورم هم میشود.
یاری خاطرنشان میکند: برخی نیز اشتغالزایی را به عنوان راهکاری برای کاهش خط فقر مطرح میکنند ولی طبق آمارهای منتشر شده در بیش از نیمی از خانوادههایی که زیرخط فقر قرار دارند حداقل یک نفر مشغول به کار است اما مشکلی که وجود دارد درآمد پایین این فرد شاغل است که درآمدش کفاف هزینهها را نمیدهد و موجب شده است که خانواده زیر خط فقر قرار بگیرد.
وی اظهار میکند: تا زمانی که از تولید داخل حمایت اساسی نشود نمیتوان با خط فقر مقابله کرد زیرا تولید داخل به معنای اشتغالزایی و درآمدزایی بیشتر است. همان شعاری که سالهاست شنیده میشود اما قدمی واقعی برای اجرایی کردن آن برداشته نمیشود.
این کارشناس اقتصادی تصریح میکند: بدون شک در کشوری که تولیدات فراوان و باکیفیت باشد، نه تنها مشکل بیکاری حل میشود بلکه فراوانی کالا به کاهش نرخها و درنتیجه کاهش رشد فقر نیز میانجامد.
شرایط کارگران بسیار دشوار است
اما موضوعی که در رابطه با خط فقر بسیار محسوس است مرتبط با دستمزد قشر کارگر است این گونه که سبد معیشت آنها را برای تعیین دستمزد در نظر میگیرند در حالی که خط فقر، اصلیترین مؤلفهی تعیین دستمزد در کشور است بنابراین چون دستمزد کارگران بر اساس شاخصهای صحیح تعریف نمیشود هر ساله از قدرت خریدشان کاسته میشود و به سمت فقیر شدن پیش میروند.
اصغر رهنما، نماینده کارگری در گفت و گو با خبرنگار ایمنا اظهار میکند: در شرایطی قرار گرفتهایم که قیمتهای اجناس هر ماه تفاوت فاحشی با ماه قبل و حتی هفته قبل دارد اما تعیین دستمزد کارگران بر اساس نرخ سبد معیشت است؛ قابل تأمل است زمانی که نمیتوان نرخ کالاها در یک ماه آینده را پیشبینی کرد پس چگونه وضعیت ۱۲ ماه پیش رو پیشبینی میشود و دستمزدها تعیین شود؟
وی تصریح میکند: بنابراین بهتر است به جای در نظر گرفتن سبد معیشت، خط فقر برای تعیین دستمزدها در نظر گرفته شود. چگونه کارگری که دستمزد کمتر از ۴ میلیون تومان در ماه دریافت میکند میتواند در برابر خط فقری که ۹ میلیون اعلام میشود دوام آورد؟ با توجه به این که بانک مرکزی نرخ تورم را ۴۱ درصد اعلام کرده است آیا چنین مبلغی میتواند در برابر تورم ۴۱ درصدی خود را نشان دهد؟
به گفته این فعال کارگری قطعاً دستمزد کارگران با دخل و خرجشان، همخوان نیست و لازم است راهکارهایی واقعی برای حل این مشکل ارائه و اجرا شود؛ اینچنین که قدرت خرید این افراد بالاتر رود و قیمتها کنترل شود و چندین مرتبه اجازه افزایش نرخ کالاهای اساسی در یک سال صادر نشود مگر در طول سال چند بار دستمزد کارگر افزایش مییابد که به دفعات قیمت کالاها بالا میرود؟
رهنما ادامه میدهد: نباید به کرات مجوز افزایش قیمتها در طول سال صادر شود یا شورای عالی کار از سوی دولت مجوزی دریافت کند که در زمانهای بحرانی، دستمزدها هم همراه با گران شدن اجناس، افزایش یابد در غیر این صورت تورم همچنان افزایش مییابد و خط فقر بالاتر میرود و روز به روز تعداد بیشتری به زیر خط فقر خواهند رفت.
نرخ بازگشت سرمایه (ROI) چیست؟ + فرمول محاسبه
نرخ بازگشت سرمایه ROI چیست؟ در این مقاله مفهوم پرکاربرد roi و فرمول محاسبه آن را به شما معرفی میکنیم.
توسط تیم تولید محتوای دیدار -
به روزرسانی شده در ۳ مرداد ۱۴۰۱ -
زمان مطالعه 6.5 دقیقه
فرض کنید به شما بگوییم یک جایی هست که تضمین میدهد در ازای سرمایهگذاری یک میلیون تومانی شما، سود خالص سه میلیون تومان را پرداخت میکند. به این شاخص کلیدی، نرخ برگشت سرمایه یا ROI میگویند. این نرخ در این مثال ۳۰۰ درصد میشود.
دانستن این شاخص مهم است چرا که تصمیمگیری را به شدت آسان میکند. مثلا اگر بدانید میزان برگشت سرمایه هر منبع تبلیغاتیتان چقدر است، مسیر تصمیم گیری برای تبلیغات خیلی ساده و راحت خواهد شد.
بهترین شیوه برای تصمیمگیری در مورد اینجا کجا تبلیغ کنید، این است که ROI هر کدام از شیوههای تبلیغات را بدانید.
زیراک رادید
نرخ بازگشت سرمایه ROI چیست؟
نرخ بازگشت سرمایه ROI یا (Return on investment) یک شاخص کلیدی ارزیابی عملکرد KPI یا مقیاس مالی است که به منظور محاسبه احتمال سود پس از سرمایهگذاری مورد استفاده قرار میگیرد. با استفاده از این نسبت میتوانید میزان سود و ضرر ناشی از سرمایهگذاری را با میزان هزینههای سرمایهگذاری مقایسه کنید. با محاسبات نرخ بازگشت سرمایه ROI میتوانید سود بالقوه یک سرمایهگذاری مستقل را با سود چندین سرمایهگذاری مقایسه کنید. همین تعریف ساده یک پاسخ برای سوال مهم بازگشت سرمایه ROI چیست، هست.
نکات کلیدی نرخ بازگشت سرمایه
نرخ بازگشت سرمایه ROI برای محاسبه میزان سود سرمایهگذاری مورد استفاده قرار میگیرد.
نرخ بازگشت سرمایه ROI کاربردهای گوناگونی دارد. از این مقیاس برای محاسبه میزان سودآوری سهامها، مقایسه و بررسی شرایط سرمایهگذاری در یک تجارت خاص، یا بررسی نتایج معاملات ملکی و غیره استفاده میشود.
برای محاسبه نرخ بازگشت سرمایه ROI کافی است میزان سرمایه گذاری اولیه را از قیمت نهایی سرمایهگذاری کم کنید (عدد حاصله همان بازده خالص net return خواهد بود). سپس این عدد را بر هزینههای سرمایهگذاری تقسیم کرده و در 100 ضرب کنید.
محاسبه نرخ بازگشت سرمایه ROI نسبتاً آسان و قابل درک است و این سادگی نشان میدهد که ROI مقیاسی استاندارد و جهانی است.
یکی از معایب نرخ بازگشت سرمایه ROI این است که مدت زمان نگهداشت سرمایهگذاری را در نظر نمیگیرد. پس با استفاده از مقیاسی که مدت زمان سرمایهگذاری را هم در محاسبات دخیل میکند، بهتر میتوانید سرمایهگذاریهای بالقوه را با هم مقایسه کنید.
نحوه محاسبه نرخ بازگشت سرمایه ROI
برای محاسبه نرخ بازگشت سرمایه ROI میتوانید از دو روش زیر استفاده کنید:
روش اول:
روش دوم:
چگونه نرخ بازگشت سرمایه ROI را تفسیر کنیم؟
نکاتی وجود دارند که باید آنها را در تفسیر نتایج ROI در نظر بگیرید. اول اینکه نرخ بازگشت سرمایه ROI عموماً به صورت درصدی گزارش میشود. چرا که درک درصد (در مقایسه با نسبت) راحتتر است. دوم اینکه در محاسبات ROI، بازده خالص را در صورت کسر قرار میدهند؛ چون هم میتواند مثبت باشد و هم منفی.
وقتی نرخ بازگشت سرمایه ROI مثبت باشد، بازده خالص مثبت بوده (چرا که میزان کل بازگشتی از میزان کل هزینهها بیشتر بوده است). و اگر ROI منفی باشد یعنی متضرر شده اید و هزینههای کلی از میزان سود کلی بیشتر بوده است. نکته آخر اینکه برای محاسبه دقیق نرخ بازگشت سرمایه ROI باید هزینههای کلی و میزان سود کلی را هم در نظر بگیرید. برای محاسبه جز به جز گزینههای سرمایهگذاری موجود، باید نرخ بازگشت سرمایه ROI سالانه را هم در نظر بگیرید.
مثال های محاسبه نرخ بازگشت سرمایه ROI
فرض کنید سرمایهگذاری هزار سهام از یک شرکت خیالی به نام Worldwide Wicket Co را خریداری کرده است و سود خالص هر سهام 10 دلار بوده است. این سرمایهگذار یک سال بعد، سهامش را به قیمت 12.5 دلار به فروش میرساند. و برای بازهی نگهداشت سرمایه ی یک ساله ، 500 دلار سود سهام دریافت میکند. این سرمایهگذار همچنین 125 دلار بابت کمیسیون معاملاتی (trading commissions) پرداخت کرده تا بتواند سهام خرید و فروش کند.
نرخ ROI این سرمایهگذار به صورت زیر محاسبه خواهد شد:
ROI = ([($12.50 – $10.00) * 1000 + $500 – $125] ÷ ($10.00 * 1000)) * 100 = 28.75%
بیایید تا مراحل محاسبات را به صورت جزئی بررسی کنیم:
- برای محاسبه بازده خالص، باید بازده کل و هزینههای کل را در نظر بگیرید. بازده کل در بازار بورس، از سود سرمایه و سود سهام ناشی میشود. هزینههای کلی هم شامل قیمت اولیه خرید به علاوهی هزینههای کمیسیون خواهد بود.
- در محاسبات بالا، بازده کل (قبل از کمیسیون) به صورت x ( 1,000) ضربدر ($12.50 – $10.00) بوده است. 500 دلار بعدی سود سهام و 125 دلار میزان کمیسیون پرداختی است.
اگر بخواهید با ریزبینی بیشتری عمل کنید، میتوانید نرخ بازگشت سرمایه ROI را به اجزای آن تقسیم بندی کنیم. در مثال بالا متوجه شدیم که 23.75 درصد از بازده کل و 5 درصد از سود سهام حاصل میشود. این تقسیمبندی از آنجایی صورت میپذیرد که در بیشتر مواقع نرخ مالیات بازده کل و سود سهام متفاوت است.
ROI = %جمع کل سود سرمایه – کمیسیون% + نرخ سود
جمع کل سود سرمایه = $2500 ÷ $10,000 * 100 = 25.00%
کمیسیون = $125 ÷ $10,000 * 100 = 1.25%
نرخ سود = $500 ÷ $10,000 * 100 = 5.00%
ROI = 25.00% – 1.25% + 5.00% = 28.75%
نکته: وقتی نرخ بازگشت سرمایه ROI مثبت باشد، بازده خالص مثبت است. چرا که سود کل از هزینهها بیشتر بوده است. ROI منفی نشان دهنده سود کل منفی است و زمانی رخ میدهد که هزینهها از سود بیشتر باشند.
محاسبه جایگزین نرخ بازگشت سرمایه ROI
به عنوان مثال اگر این سرمایهگذار کمیسیون را تقسیم کند، روش جایگزینی برای محاسبه نرخ ROI مطرح خواهد شد. فرض کنید کل کمیسیون به این صورت تقسیم شده باشد: 50 دلار هنگام خرید سهام و 75 دلار هنگام فروش آن.
IVI = $10,000 + $50 = $10,050
FVI = $12,500 + $500 – $75 = $12,925
ROI = [($12,925 – $10,050) ÷ $10,000] * 100 = 28.75%
منظور از IVI در فرمول بالا، سرمایهگذاری اولیه (یا هزینههای سرمایهگذاری) و منظور از FVI ارزش نهایی سرمایهگذاری میباشد. محاسبهی ROI سالانه، معایب ROI استاندارد (عدم در نظرگیری مدتزمان نگهداشت سرمایه) را از محاسبات حذف میکند.
نرخ بازگشت سرمایه سالانه ROI
محاسبه نرخ بازگشت سرمایه ROI سالانه، راه حلی برای حذف محدودیت کلیدی محاسبات ROI استاندارد است. فرمول نرخ بازگشت سرمایه سالانه مانند زیر است:
اگر یک سرمایهگذاری فرضی در طی 5 سال، نرخ نرخ بازگشت سرمایه ROI پنجاه درصدی را به همراه داشته باشد، ROI سالانه، 10% خواهد بود. این میزان از تقسیم ROI کلی بر سالهای نگهداشت سرمایه به دست آمده است و میزان تقریبی ROI سالانه را نشان میدهد. میگوییم تقریبی چرا که تأثیر بهره مرکب را در نظر نمیگیرد. بهره مرکب در گذر زمان تأثیر غیر قابل اغماضی خواهد داشت. هرچه مدت زمان بیشتر باشد، تفاوت بین میانگین تقریبی ROI سالانه (که از تقسیم ROI کلی بر سالهای نگهداشت) و میزان واقعی ROI سالانه بیشتر خواهد بود. بر اساس فرمول بالا:
میتوانید نرخ ROI با زمان نگهداشت کمتر از یک سال را با تبدیل کسری زمان نگهداشت (تقسیم مدتزمان بر 12 ماه) محاسبه کنید. به عنوان مثال فرض کنید نرخ ROI سرمایهگذاری خاصی طی 6 ماه، 10% بوده باشد. پس:
ROI سالانه = [(1+0.10) 1/0.5−1]×100%=21.00%
عدد 0.5 در محاسبات بالا، بیانگر 6 ماه است.
مقایسه سرمایهگذاریها بر اساس نرخ بازگشت سرمایه سالانه
نرخ بازگشت سرمایه ROI سالانه زمانی مفید است که بخواهید میزان بازگشت سرمایه سرمایهگذاریهای مختلف را محاسبه و مقایسه کنید. فرض کنید سرمایه گذاری پنج ساله در سهام X، نرخ ROI پنجاه درصدی و سرمایهگذاری سه ساله در سهام Y، نرخ ROI سی درصدی را به دنبال داشته باشد. با استفاده از محاسبات زیر میتوانید بهترین سرمایهگذاری را مشخص کنید:
منظور از AROIX، نرخ ROI سالانه سهام X و منظور از AROIY نرخ ROI سالانه سهام Yمیباشد. بر اساس این محاسبات، سرمایهگذاری روی Y بسیار بهتر است.
ترکیب اهرم مالی (Leverage) با ROI
اگر از سرمایهگذاریتان سود ببرید، با استفاده از Leverage میتوانید تأثیرات نرخ بازگشت سرمایه ROI را بیشتر کنید. اما اگر ضرر کنید هم همین اثر را خواهد گذاشت و ضررهایتان را افزایش میدهد.
فرض کنید سرمایهگذاری، هزار سهام از یک شرکت فرضی .Worldwide Wickets Co را به قیمت هر سهام 10 دلار خریداری کرده و این خرید را با حاشیه ( margin ) 50% انجام دهد؛ یعنی 5000 دلار از سرمایه شخصی هزینه کرده و 5000 دلار از کارگزاری قرض گرفته و حساب مارجین ایجاد کند. این سهام دار، دقیقا یک سال بعد، سهامش را به ارزش 12.50 دلار به فروش میرساند. سود سهام این فرد، با زمان نگهداشت یک سال، 500 دلار بوده است. به علاوه 125 دلار برای کمیسیون معاملاتی (در زمان خرید و فروش) خرج کرده است. به علاوه برای مارجین دریافتی، نرخ بهره 9 درصدی در نظر گرفته شده است.
برای محاسبه ROI این مثال خیالی، نکات مهمی وجود دارد که باید در نظر داشته باشید. اول اینکه باید بهره ی مارجین (450 دلار) را در هزینههای کلی لحاظ کنید. سپس باید در نظر بگیرید که سرمایهگذاری اولیه اکنون 5000 دلار خواهد بود. چرا که با گرفتن وام مارجین، از اهرم استفاده کردهاید.
ROI = [($12.50 – $10)*1000 + $500 – $125 – $450] ÷ [($10*1000) – ($10*500)] * 100 = 48.5%
با وجود اینکه بازده خالص این معامله 450 دلار کاهش داشته، اما ROI دائما بالاتر از 48.50% خواهد بود (در مقایسه با زمانی که از اهرمی استفاده نکرده و نرخ بازگشت سرمایه 28.75% را تجربه میکنید).
بیایید کمی بیشتر بررسی کنیم. فرض کنید قیمت سهام به جای آنکه تا 12.50 افزایش بیاید، به 8.00 دلار سقوط کند. در این حالت سرمایهگذار تصمیم میگیرد که جلوی ضرر را بگیرد و موقعیتش را به طور کامل بفروشد. در این حالت ROI به صورت زیر محاسبه میشود:
نرخ بازگشت سرمایهی -41.50% (با اهرم) بسیار بدتر از نرخ -16.25% (بدون اهرم) است.
محاسبه ROI در اکسل
محاسبه ROI در اکسل بسیار سادهتر از محاسبه آن به کمک ماشین حساب است. در واقع مکانیزم محاسبه ROI در اکسل به این صورت است که شما مجموعه از فرمولها را در اکسل تعریف میکنید، ارقام مورد نظرتان را وارد و طیفی از محاسبات بازگشت سرمایه از بازده حقوق صاحبان سهام گرفته تا نرخ بازده داخلی و بازگشت سرمایه سالانه را به کمک آن محاسبه میکنید.
برای نمونه بیایید نرم بازگشت سرمایه سالانه را در تصویر زیر ببینیم. این عدد به صورت درصد به نمایش در خواهد آمد به این ترتیب که
ROI = (مقدار پایانی / مقدار شروع) ^ (1 / تعداد سال) -1
** برای محاسبه تعداد سال، تاریخ شروع خود را از تاریخ پایان کم کرده، سپس بر 365 تقسیم کنید.
*** علامت ^ نشانه توان است.
مزایا و معایب محاسبه ROI
مزایای نرخ بازگشت سرمایه
محاسبه سود و تاثیر سرمایه گذاری بر کسب و کار شما، هنگام تصمیم گیری برای شرکت بسیار مهم است. سه مزیت اصلی همیشه درباره محاسبه ROI مطرح است:
- به طور کلی محاسبه ROI آسان است. ارقام کمی برای تکمیل محاسبه مورد نیاز است که همه آنها باید در صورتهای مالی یا ترازنامه موجود باشد.
- قابلیت تحلیل مقایسه ای. به دلیل استفاده گسترده و سهولت محاسبه ROI، میتوان مقایسههای بیشتری را روی بازده سرمایه گذاری بین سازمانها انجام داد.
- سنجش سودآوری. ROI به درآمد خالص برای سرمایه گذاریهای انجام شده در یک واحد تجاری خاص مربوط میشود. در واقع معیار بهتری نسبت به محاسبه سودآوری شرکت یا تیم ارائه می دهد.
معایب محاسبه ROI
محاسبه ROI معایبی هم دارد. بیایید سه نمونه آن را با هم بررسی کنیم.
- این درباره فرمول درآمد بالا محاسبات زمان نگهداشت سرمایه را در نظر نمیگیرد که به هنگام مقایسه گزینههای سرمایه گذاری مشکل ساز خواهد شد. به عنوان مثال، اگر سرمایهگذاری X نرخ بازگشت سرمایه ۲۵% و سرمایهگذاری Y نرخ بازگشت سرمایه ۱۵% را به دنبال داشته باشد، ممکن است فرض کنید که X بهتر است. اما زمان بندی و مقیاس زمانی هیچ کدام از این پروژهها را نمیدانید. ممکن است که ROI پروژه X پنج ساله و ROI پروژهی Y یکساله باشد. با استفاده از ROI سالانه میتوانید بر این مشکل غلبه کنید.
- ROI قابلیت تطابق با ریسک را ندارد. همه میدانند که بازگشت سرمایه با ریسک عجین شده است. هرچه بازگشت سرمایه بالقوه بالاتر باشد، ریسک سرمایهگذاری هم بالاتر است. در دنیای بورس میتوانید به وضوح چنین چیزی را ببینید؛ سرمایهگذاری روی سهام شرکت های کوچک، در مقایسه با شرکت های بزرگ، بازگشت بالاتر (و ریسک بیشتری) دارد.
- اگر عمداً یا سهواً همه هزینهها را در محاسبات وارد نکنید، نرخ ROI خروجیتان اغراق آمیز خواهد بود. به عنوان مثال باید تمامی هزینهها را در محاسبهی ROI خرید و فروش املاک دخیل کنید. بهرهی درباره فرمول درآمد بالا وام، مالیات بر دارایی، بیمه و تمامی هزینههای تعمیر و نگهداری شامل خواهند شد. این هزینهها ROI را به میزان قابلتوجهی کاهش میدهند. بدون وارد کردن این هزینهها، به نرخ ROI اغراق آمیزی خواهید رسید.
- ROI هم مانند بسیاری از معیارهای سود آوری، در محاسبه نرخ بازگشت سرمایه، روی سود مالی تمرکز میکند. مزایای فرعی (مانند مزایای اجتماعی و محیط زیستی) در ROI دخیل نیستند. معیار جدیدی به نام بازگشت سرمایهی اجتماعی (Social Return on Investment) یا SROI وجود دارد که به سرمایهگذاران اجازه میدهد تا چنین مزایایی را هم در بررسیهایشان دخیل کنند.
سخن نهایی
در این مطلب سعی کردیم روشن کنیم که دقیقا بازگشت سرمایه roi .چیست نرخ بازگشت سرمایه ROI معیاری ساده و شهودی است که برای محاسبه سودآوری سرمایهگذاریها مورد استفاده قرار میگیرد. ROI هم مانند سایر معیارها معایبی دارد؛ مدت زمان نگهداشت سرمایه و ریسک پذیری را در محاسبات دخیل نمیکند. با این وجود – و برخلاف محدودیتهای مذکور – ROI هنوز هم یک معیار کلیدی است که برای آنالیز، مقایسه و رتبه بندی گزینههای سرمایهگذاری موجود مورد استفاده قرار میگیرد.
سوالات متداول
چگونه ROI را به صورت دستی محاسبه می کنید؟
نرخ بازگشت سرمایه یا ROI بازده خالص سرمایه تقسیم بر هزینه سرمایهگذاری است؛ به عبارت دیگر میتوانید مقدار شروع را از مقدار فعلی کسر کنید و سپس تقسیم عدد بر مقدار شروع کنید. میتوان مقدار ROI را به کمک ابزارهایی مانند اکسل یا به صورت دستی محاسبه کنید.
درصد ROI خوب چقدر است؟
با توجه به محاسبات مرسوم، بازگشت سرمایه سالانه تقریباً 7٪ یا بیشتر، بازده سرمایه گذاری خوبی برای سرمایه گذاری در سهام در نظر گرفته می شود. از آنجایی که این مقدار به صورت سالانه محاسبه میشود ممکن است کمی کمتر یا بیشتر باشد.
تولید ناخالص داخلی یا GDP چیست؟
یکی از بهترین راههای ارزیابی سلامت اقتصاد هر کشور، اندازهگیری میزان تولید ناخالص داخلی یا GDPو رشد سالانه آن است. این کار تمام فعالیتهای دولت، شرکتها، کارخانهها و افراد را، که منجر به تولید کالا یا ارائه خدمات در یک بازه زمانی خاص میشود، در بر میگیرد. از دید اقتصاددانان GDP متداولترین معیار برای سنجش فعالیتهای اقتصادی یک کشور و نشاندهنده وضعیت اقتصادی خوب یا بد در آن است. در ادامه این مطلب میآموزیم که تولید ناخالص داخلی یا GDP چیست و دو روش تولید ناخالص داخلی (GDP) و تولید ناخالص ملی (GNP) چه تفاوتهایی دارند و نحوه محاسبه هر دو روش چگونه است؟
تعریف تولید ناخالص داخلی یا GDP
تولید ناخالص داخلی یا GDP مخفف عبارات (Gross Domestic Product) و به معنی ارزش کل پولی است که در یک بازه زمانی (معمولا یک سال) در ازای تولید کالا و ارائه خدمات در هر کشور به دست میآید. در این تعریف چند نکته مهم وجود دارد. نخست موضوع «تولید کالا» است. در فرمول محاسبه GDP، همیشه قیمت کالای نهایی معیار است، چرا که این قیمت، هزینههای قبلی را هم مشمول میشود.
به عنوان مثال وقتی لباسی توسط یک برند داخلی تولید میشود، قیمت نهایی لباس مد نظر است. قیمت پارچه، قیمت نخ و دیگر موارد به کار رفته در لباس، هزینه دوخت و اجرت و… تک به تک محاسبه نمیشود، چرا که قیمت نهایی لباس تمامی این موارد را در بر میگیرد. مثلا: قیمت پارچه: 300، قیمت ابزار و وسایل: 80، هزینههای جانبی (مثل حمل و نقل): 20، اجرت: 100 و قیمت نهایی لباس: 500. پس ما عدد 500 را در فرمول محاسبه GDP قرار میدهیم. حال اگر یک بار قیمت نهایی لباس (500) و یک بار قیمت پارچه (300) را در فرمول قرار دهیم، گویی هزینه پارچه دوبار محاسبه شده است. به این خطا اصطلاحا «دوباره شماری» میگویند.
نکته دوم، موضوع «بازه زمانی» است. اگرچه محاسبه تولید ناخالص داخلی حتی به صورت روزانه هم ممکن است، اما استانداردهایی برای آن وجود دارد که معمولا ماهانه، فصلی و سالانه هستند. بازههای زمانی ماهانه و فصلی عموما برای موارد داخل کشور و بازه زمانی یک ساله برای مقایسه در سطح بینالملل کاربرد دارد.
نکته سوم موضوع «تولید داخلی» است. هر کالایی که در کشور تولید شود و هر خدماتی که توسط افراد ساکن داخل مرزهای کشور مورد استفاده قرار بگیرد، در دسته «تولید ناخالص داخلی» است. خدمات آتشنشانی، پلیس، آمبولانس، تولید ناخالص دولتی هستند. همچنین اگر یک فرد خارجی، در داخل ایران به تولید محصول بپردازد، قیمت کالا برای محاسبه GDP کشور، مد نظر قرار داده میشود. پس دقت کنید که ملیت تولیدکننده اهمیتی ندارد و مکان فیزیکی تولید کالا معیار است. حال اگر نماینده یک شرکت خارجی به درباره فرمول درآمد بالا تولید محصول خود در ایران بپردازد، اگرچه شرکت خارجی است اما محصول در این لحظه در ایران تولید میشود، پس قیمت آن در فرمول GDP قرار میگیرد.
محاسبه تولید ناخالص داخلی یا GDP
محاسبه تولید ناخالص داخلی یا GDP یک کشور میتواند با سه رویکرد مختلف انجام شود:
1- رویکرد تولید محور: در این رویکرد، مجموع ارزش پولی کالاها و خدمات تولید شده در کشور منهای هزینههای پرداختی برای مواد اولیه، استهلاک و… میشود.
2- رویکرد درآمد محور: مجموع ارزش پولی است که مردم آن را در قالب «درآمد» بدست میآورند. ممکن است این درآمد، اجاره بهایی باشد که صاحبخانه دریافت میکند، حقوق ماهانه کارمند یا … باشد. اما به هر حال کل این مبلغ ناشی از تولید کالاها و خدمات داخلی یک کشور است.
3- رویکرد هزینه محور: در این رویکرد که معمولا از فرمول آن برای محاسبه تولید ناخالص داخلی یا GDPاستفاده میشود، خالص صادرات و سرمایهگذاریهای بخش خصوصی هم دخیل هستند.
فرمول محاسبه تولید ناخالص داخلی یا GDPو مولفههای آن بر اساس رویکرد هزینه محور به شرح زیر است:
GDP = C + G + I + (EX درباره فرمول درآمد بالا – IM)
– C (Consumption) = کل مبلغ هزینه شده در بخش خصوصی
– G (Government spending) = کل مبلغ هزینه شده توسط دولت
– I (Investment) = کل مبلغ سرمایهگذاری شده توسط بخش خصوصی
– EX (Export) = صادرات
– IM (Import) = واردات
– EX – IM (Net export) = خالص صادرات (صادرات منهای واردات)
روشهای اندازهگیری تولید ناخالص داخلی
روشهای مختلفی برای اندازهگیری تولید ناخالص داخلی یک کشور وجود دارد، که شناخت آنها، نحوه استفاده و درک تفاوت بین روشها برای اقتصاددانان اهمیت دارد. البته تاکنون فاکتورهای متنوعی برای اندازهگیری صحیح تولید ناخالص داخلی (GDP) از طرف کارشناسان اقتصادی پیشنهاد شده است، اما چهار مورد زیر، روشهای استاندارد اندازهگیری تولید ناخالص داخلی هستند.
– تولید ناخالص داخلی اسمی: در این روش اندازهگیری، محاسبه با استفاده از قیمتهای فعلی بازار انجام میشود.
– تولید ناخالص داخلی واقعی: در این روش اندازهگیری، هزینهها با در نظر گرفتن نرخ تورم محاسبه میشود.
همانطور که متوجه شدهاید، تفاوت بین روشهای اندازهگیری «تولید ناخالص داخلی اسمی» و «تولید ناخالص داخلی واقعی»، در نظر گرفتن میزان تورم است. به عبارتی در تولید ناخالص داخلی واقعی، علاوه بر مقدار خدمات و کالاهایی که تولید شده است، میزان تغییر ارزش آنها هم دخیل است.
– نرخ رشد تولید ناخالص داخلی: این روش همان طور که از نام پیدا است، برای مقایسه دورههای متوالی استفاده میشود و در آن نرخ رشد جیدیپی از مقایسه یکچهارم تولید ناخالص داخلی کشور با یکچهارم قبلی به دست میآید. در واقع سرعت رشد اقتصادی کشور را در یک سال، از طریق محاسبه نرخ رشد به دست میآید.
– سرانه تولید ناخالص داخلی: این روش برای مقایسه تولید ناخالص کشورهای مختلف با یکدیگر کاربرد دارد و در آن GDP را بر مبنای هر فرد در جمعیت یک کشور مشخص میکنند. برای روشن شدن موضوع کشوری مانند چین را در نظر بگیرید، نرخ تولید ناخالص داخلی چین معمولا عددی قابل توجه است، اما دلیل آن میتواند جمعیت بالا و نیروی کار زیادی باشد که در این تولید نقش دارند. پس اگر GDP از تقسیم تولید ناخالص داخلی واقعی بر تعداد ساکنان کشور به دست بیاید، نتیجه حقیقیتری از وضعیت اقتصادی آن را به نمایش میگذارد.
تفاوت تولید ناخالص داخلی (GDP) با تولید ناخالص ملی (GNP)
موضوع تفاوت تولید ناخالص داخلی (GDP) با تولید ناخالص ملی (GNP)، یکی از مهمترین بحثها در زمینه تولید ناخالص داخلی است. برای بررسی این تفاوت ابتدا به تعریف هر دو مفهوم میپردازیم.
تولید ناخالص داخلی (GDP)= ارزش تمام کالاها و خدمات تولید شده در مرزهای یک کشور، توسط افراد ساکن آن (افراد تبعه یا غیر تبعه) است.
تولید ناخالص ملی (GNP): ارزش تمام کالاها و خدمات تولید شده در مرزهای یک کشور توسط واحدهای داخلی (حذف افراد غیر تبعه) است.
در بخشهای قبل مثالهایی برای درک تولید ناخالص داخلی (GDP) بیان شد اما برای درک مفهوم تولید ناخالص ملی (GNP) مثال زیر را در نظر بگیرید.
فردی ایرانی در یک کشور دیگر سکونت دارد. این فرد با توجه شغل خود، مبلغی را تحت عنوان «درآمد» به دست میآورد و هر ماه مقداری از آن را به ایران میفرستد. اگر چه این فرد ساکن کشور دیگری است و در مرزهای آن به فعالیت مالی میپردازد، ولی مقدار پولی که به ایران میفرستد و مشمول مالیات میشود، جزو درآمد ایران محسوب خواهد شد. به عبارت دیگر آن مبلغ ورودی، در تولید ناخالص ملی ایران لحاظ و از ناخالص ملی کشور دیگر کسر میشود.
حال برعکس این موضوع هم صادق است. نماینده یک کشور خارجی به تولید و عرضه محصولات خود در ایران میپردازد و مقداری از سود را برای دفتر اصلی در کشور مبدا حواله میکند. حال اگرچه فرد در ایران ساکن است و گردش مالی دارد، تولیدات وی در ایران مورد استفاده قرار میگیرند و مقداری از درآمد او در این کشور هزینه میشود، اما مبلغی که او برای شرکت اصلی واریز میکند، در همان کشور مشمول مالیات خواهد شد، بنابراین جزو تولید ناخالص ملی آن کشور است و در تولید ناخالص ملی ایران محاسبه نمیشود.
اگرچه بیشتر اوقات رقمهایی که از محاسبات تولید ناخالص داخلی (GDP) و تولید ناخالص ملی (GNP) به دست میآید اختلاف چندانی با هم ندارد، ولی بین کارشناسان اقتصادی اختلاف نظر شدیدی درباره صحیح بودن هر کدام از این روشها به چشم میخورد. البته این اختلاف نظر بیشتر در انجام محاسبات تولید ناخالص، برای کشورهای در حال توسعه وجود دارد که در ادامه بخشی از آن را بررسی میکنیم.
از آن جایی که در درباره فرمول درآمد بالا کشورهای در حال توسعه، بخش عمدهای از درآمد را شرکتهای خارجی برداشت میکنند، انجام محاسبات با رویکرد درآمد محور اصلا صحیح نیست. وقتی درآمد کشوری بالا باشد اما بخش زیادی از آن به برون مرزها هدایت شود، محاسبه بر اساس درآمد، یک عدد بالا و روبه رشد خواهد بود. اما از طرفی بهبود چندانی در زندگی مردم به چشم نمیخورد! این موضوع مورد انتقاد شدید کارشناسان اقتصادی قرار گرفته است.
بنابراین برای کشورهایی که اقتصاد آنها رو به رشد است، محاسبه تولید ناخالص ملی یا GNP با رویکرد تولید محور، نتایج حقیقیتری را به بار میآورد. نتیجه این محاسبه اگرچه رقم بالایی نیست، اما از طریق آن میتوان به میزان سلامت اقتصاد کشور و رشد واقعی آن پی برد.
در طرف مقابل کارشناسانی هستند که تاکید بر محاسبه تولید ناخالص داخلی یا GDP دارند. آنها معتقدند که هرقدر هم یک شرکت خارجی به برداشت درآمد کشور بپردازد، باز هم با اشتغالزایی، بالا بردن گردش مالی، حصول درآمد برای مردم و…، در اقتصاد کشور دوم تاثیر مثبت دارد. به عبارتی چطور میتوانیم میزان پولی که شرکت خارجی برداشت میکند را کسر کنیم، در حالی که بخشی از درآمدها و گردشهای مالی خودمان وابسته به آن است؟ این افراد معتقدند با حذف کردن پولی که خارج میشود، ما در حال خالی کردن یک کفه ترازو هستیم، پس نتیجه نمیتواند صحیح باشد.
در حقیقت تولید ناخالص ملی (GNP) استانداردهای زندگی مردم آن کشور را به خوبی مشخص میکند. مثلا اگر بخواهید رشد اقتصادی دانمارک و چین و نمود آن در زندگی مردمشان را با هم مقایسه کنید، تولید ناخالص ملی (GNP) معیار خوبی است اما اگر بخواهید اطلاعاتی از ابعاد اقتصاد یک کشور به دست آورید، تولید ناخالص داخلی (GDP) معیار بهتری خواهد بود. چنان چه در گزارشاتی که سالانه درباره تولید ناخالص کشورها منتشر میشود، جی دی پی به عنوان استاندارد در نظر گرفته شده است.
محاسبه تولید ناخالص ملی یا GNP
محاسبه تولید ناخالص ملی یا GNP به سه روش انجام میشود اما قبل از توضیح روشهای محاسبه، باید مواردی را در نظر بگیریم که در همه روشها یکسان و تا حد زیادی برابر با معیارهای محاسبه GDP است.
– معیار قراردادن ارزش ریالی کالا و خدمات؛ از آنجایی که جمع زدن مقادیر فیزیکی (متر، کیلو، تن و…) ممکن نیست، لذا ارزش ریالی آنها معیار قرار داده میشود.
– معیار قرار دادن ارزش نهایی کالا و خدمات و حذف واسطه؛ همان طور که در قبل ذکر شد محاسبه هزینههای واسطه موجب «دوباره شماری» میشود. بنابراین در محاسبه GNP هم مانند GDP هزینههای نهایی معیار محاسبه هستند.
– معیار قرار دادن کالاها و خدماتی که به صورت مستقیم در بازار کشور مبادله میشوند. به عنوان مثال یک خانم خانهدار هم در حال ارائه خدمات خانهداری است، اما از آن جایی که این خدمات در بازار معامله نمیشوند، در محاسبه GNP هم دخیل نیستند.
در این بین دو استثنا وجود دارد:
1- کالا و خدماتی که در بازار مبادله نمی¬شوند اما در تولید ناخالص ملی مورد محاسبه قرار میگیرند:
• وقتی کشاورز یا دامداری از محصولات تولیدی خود استفاده میکند، مقدار مورد مصرف او در تولید ناخالص ملی (GNP) محاسبه میشوند.
• خانههای تحت استفاده مالک هم در تولید ناخالص ملی (GNP) محاسبه میشوند.
• کارمزد احتسابی: بانکها بابت خدماتی که به صورت حضوری ارائه میدهند، کارمزد دریافت نمیکنند. از طرفی از محل وام، درآمدی را در قالب بهره دریافت میکنند. این درآمد کارمزد احتسابی نام دارد.
2- کالا و خدماتی که در بازار مبادله می¬شوند اما در تولید ناخالص ملی مورد محاسبه قرار نمیگیرند:
• کالاهای دست دوم: ارزش این کالاها قبلا محاسبه شده است.
• فعالیتهای غیر قانونی: مثل معامله کالای قاچاق یا موارد مخدر.
• کمکهای بلاعوض: این مبالغ قبلا در درآمدهای دارندگان آنها لحاظ شده است.
با در نظر گرفتن موارد بالا میتوان تولید ناخالص ملی یا GNPرا با یکی از روشهای زیر محاسبه کرد:
– روش هزینه: این روش مشابه روش رویکرد هزینه محور در محاسبه تولید ناخالص داخلی و فرمول آن به شرح زیر است است:
GNP = C + G + I + (EX – IM)
+ (کل مبلغ هزینه شده توسط دولت) + (کل مبلغ هزینه شده در بخش خصوصی) = تولید ناخالص ملی
(خالص صادرات) + (کل مبلغ سرمایهگذاری شده توسط بخش خصوصی)
– روش درآمدی: این روش مجموع درآمدهای افراد (حقوق و دستمزد، اجاره، سود و…) در کشور است.
… + سود + اجاره + بهره + دستمزد + حقوق = تولید ناخالص ملی (GNP)
– روش ارزش افزوده: وقتی ارزش پولی یک کالا بر اثر انجام فرآیندهایی روی آن افزایش مییابد، ارزش افزوده نامیده میشود و فرمول محاسبه آن به شرح زیر است:
ارزش مواد اولیه یا کالای نیمهساخته – ارزش فروش کالا = تولید ناخالص ملی (GNP)
مثلا در باغچه فرد الف گیاهان خودرویی میروید، فرد متوجه میشود که این گیاهان خاصیت دارویی دارند و آنها را به قیمت 10000 تومان به عطاری میفروشد. در این جا به دست آوردن گیاهان، هزینهای برای فرد الف نداشته، پس مبلغ 10000 تومان که از فروش آن به دست آورده است، ارزش افزوده نام دارد.
حال عطاری آنها را خشک و بنا بر فرمولی که میداند با هم ترکیب میکند و حاصل را به قیمت 20000 تومان میفروشد. در این جا عطاری 10000 تومان پرداخت و 20000 تومان بدست آورده است، پس ارزش افزوده این مرحله هم 10000 تومان است.
حال بیایید این اعداد را در فرمول قرار دهیم.
(20000 = 10000 + 10000 :مجموع ارزش افزودهها)
( 30000 = 20000 + 10000 :ارزش فروش کالا)
( 10000 = 10000 + 0 :ارزش مواد اولیه یا کالای نیمهساخته)
20000 = 10000 – 30000 :تولید ناخالص ملی (GNP)
کلام آخر
اگر چه محاسبه تولید ناخالص داخلی یا GDPمعیار دقیقی برای بررسی اقتصاد یک کشور و تاثیر آن در زندگی مردم نیست، ولی با نگاه از بالا مشخص میکند که اقتصاد کشور در چه مسیری حرکت میکند. به عبارت دیگر تولید ناخالص داخلی (GDP) خبر از مسیر سلامت اقتصاد و روند پیشرفت یا پسرفت آن میدهد ولی بیان نمیکند که هر کدام از این موارد چگونه در زندگی مردم کشور نمود دارند. در مقابل، روش تولید ناخالص ملی (GNP) اگرچه دید کلی از اقتصاد کشور ارائه نمیدهد، ولیکن یکی از بهترین معیارها برای سنجش وضعیت زندگی مردم هر کشور به حساب میآید. بنابراین برای بررسی اوضاع اقتصادی کشور، ما حتما باید بدانیم که تولید ناخالص داخلی یا GDPچیست، اما نمیتوانیم آن را یک معیار دقیق برای همه موارد در نظر بگیریم.
نسبت مالی ROA و ROE در تحلیل بنیادی
در ظاهر نسبت مالی ROA و ROE مشابه یکدیگرند. اما چیزی که در این دو نسبت مشترک است، این است که هر دو شاخص توانایی شرکت ها را در ایجاد سود و بازده از سرمایه گذاری ها و فعالیتهایش نشان میدهد. در این مقاله قصد داریم آنها را مفصلتر بررسی کنیم و به بیان تفاوتهای آنها بپردازیم.
ROE یا بازده ارزش سهام سهام داران بورس
در میان تمام نسبتهای مالی که توانایی سودآوری و کارایی شرکت را به خوبی نشان میدهد، نسبت بازده دارایی هاست که بیان میکند مدیریت شرکت و کلا آن مجموعه تا چه حد توانستهاند با پولی که سرمایه گذاران بابت خرید سهام شرکت پرداختند در جهت ایجاد سود استفاده کنند و به بیانی دیگر ROE نشان میدهد مدیریت شرکت با چه سرعت و نرخی در حال افزایش یا کاهش ارزش شرکت است.
فرمول محاسبه نسبت ROE در تحلیل بنیادی
ارزش سهام در اختیار سهامداران/درآمد خالص سالانه = بازده دارایی
به عنوان مثال پس از بررسی اطلاعات و صورت های مالی میاندورهای ۶ ماهه سال ۹۶ شرکت داروسازی عبیدی نشان میدهد ارزش سهام در اختیار سهام داران در این بازه زمانی ۱۶۹۲۷۹۰ میلیون ریال و درآمد خالص این شرکت دارویی ۳۵۱۵۲۱ میلیون ریال بوده است که با محاسبه در فرمول مذکور، نسبت ROE برابر ۲۰٫۷ میباشد.
اغلب تحلیل گران و سرمایه گذاران حرفهای بازار حداقل ROE را که مطلوب میدانند ۱۵ درصد است.
ROA یا بازده کل دارایی شرکت ها:
حال قصد داریم به بررسی شاخص بازده کل دارایی ها که معیاری دقیقتر از کارایی عملکرد مدیران است، بپردازیم. این شاخص نشان دهنده میزان سودی است که شرکت از هر واحد از دارایی هایش بوجود میآورد.
دارایی شرکت شامل اقلامی نظیر پول نقد، حسابهای دریافتنی، تجهیزات و… میباشد.
فرمول نحوه محاسبه ROA در تحلیل بنیادی:
کل دارایی ها / درآمد خالص سالانه = بازده دارایی
بررسی نسبت های ROA و ROE شرکت داروسازی عبیدی:
به عنوان نمونه نسبت ROA برای داروسازی عبیدی اینگونه بررسی میکنیم. درآمد خالص شرکت در دوره ۶ ماهه ۹۶ برابر ۳۵۱۵۲۱ میلیون ریال و کل دارایی های شرکت برابر ۴۴۵۸۸۷۹ میلیون ریال میباشد.
بامحاسبه این نسبت در فرمول مذکور بازده داراییهای شرکت عبیدی ۷.۸ بدست آمده است که با عدد مورد تایید سرمایهگذاران حرفهای پایین بنظر میرسد.
چرا که این دسته از سرمایهگذاران اغلب بر روی سهامی سرمایهگذاری میکنند که نسبت ROA آن بالای ۵ درصد باشد. رشد سالانه این عدد نشان دهنده بهبود عملکرد مدیران جهت ساخت سود بیشتر و استفاده بهینه تر از دارایی های خود است.
لازم به ذکر است اطلاعاتی نظیر ارزش کل دارایی ها، درآمد خالص سالانه شرکت، ارزش سهام در دست سهامداران تماما در اطلاعات و صورتهای مالی شرکتها در بخش صورت سود و زیان و ترازنامه آن موجود است. همچنین پیشنهاد میشود برای آموزش کاملتر تحلیل بنیادی، به کلاب تخصصی تی بورس نیز مراجعه کنید.
توضیحاتی پیرامون تفاوت نسبت مالی roa و roe
در این محتوا مفهوم roa و roe توضیح داده میشود. سپس به تفاوت roa و roe اشاره میگردد. در ابتدا ذکر این نکته ضروری است که تلاش همه مجموعههای اقتصادی کسب سود بیشتر برای سهامداران مجموعه خود میباشد. کسب سود بیشتر در هر مجموعه بستگی مستقیم به کم کردن هزینههای هر مجموعه دارد. با نسبتهای roa و roe که از نسبتهای سودآوری مهم برای هر مجموعه است میتوان موفقیت هر مجموعهای را از منابع مختلف ارزیابی کرد.
مفهوم roa یا بازده داراییها
این نسبت از تقسیم میانگین کل داراییهای یک شرکت بر سود خالص آن شرکت بدست میآید. این نسبت هر چه بزرگتر باشد نشان میدهد که آن شرکت از داراییهای خود سود بیشتری کسب کرده است. این شاخص به نوعی نشاندهنده عملکرد خوب مدیریت شرکت در کسب سود میباشد.
مفهوم roe یا بازده حقوق صاحبان سهام
این نسبت از تقسیم حقوق صاحبان سهام یک شرکت بر سود خالص آن شرکت بدست میآید. هر چه این نسبت بزرگتر باشد نشاندهنده عملکرد خوب مدیریت شرکت در کسب بازدهی مناسب از ارزش سهام سهامداران آن شرکت میباشد.
تفاوت نسبت مالی roa و roe چیست؟
تفاوت نسبت مالی roa و roe در موارد زیر میباشد.
همه چیز درباره خودروهای فرمول ۱/موتور،گیربکس،فرمان،ترمز اتومبیل های (F1)
یک اتومبیل فرمول یک به همان میزانی که به خودروهای معمولی شبیه است، شباهت هایی با جنگنده های جت دارد. آیرودینامیک به یکی از عوامل کلیدی موفقیت در این ورزش تبدیل شده است .
در سال های پایانی ۱۹۶۰، برخی از تیم ها فعالیت و تجربه بر روی باله هایی را آغاز کردند که امروزه بسیار آشنا هستند. باله های اتومبیل مسابقه دقیقاً بر اساس کارکرد بال های هواپیما، اما در جهت عکس عمل می کنند. هوا در دو سمت باله، با سرعت های متفاوتی جریان می یابد (چرا که فاصله های مختلفی را در پیرامون این دو سمت طی می کند) و این امر موجب ایجاد تفاوت در فشار می شود، که در فیزیک به نام اصل برنولی شناخته می شود. از آنجا که این فشار تمایل به تعادل دارد، باله به سمت فشار کمتر متمایل می شود. بال های هواپیما برای بالا بردن آن هستند، در حالی که در اتومبیل مسابقه، باله ها برای ایجاد نیروی رو به پایین به کار می روند. یک اتومبیل فرمول یک جدید با استفاده از نیروی رو به پایین آیرودینامیک می تواند تا g3.5 نیروی پیچ جانبی تولید کند (سه و نیم برابر وزن خود). به لحاظ نظری یعنی این اتومبیل در سرعت بالا می تواند وارونه حرکت کند.
بیشتر این نوآوری ها نیز در قوانین باز هم محدود کننده تر فدراسیون بین المللی اتومبیلرانی در سال ۲۰۰۹ ، عملاً غیرقانونی اعلام شدند. تغییرات جدید در قوانین به شکلی بودند که تعقیب اتومبیل ها را به دنبال هم و از فاصله کمتر، سهل تر می کرد و به این ترتیب در پی تشویق رانندگان به سبقت گرفتن بیشتر از یکدیگر بودند. این قوانین جدید اتومبیل ها را وارد دوره جدیدی کردند. باله های جلو کم ارتفاع تر و پهن تر شدند، باله های عقب بلندتر و باریک تر شدند، و در کل طراحی بدنه “تمیزتر” شد. با این حال شاید جالب ترین تغییر، ورود “آیرودینامیک متحرک” باشد که راننده را قادر می سازد در طول مسابقه و از داخل کابین خود، تنظیمات محدودی را روی باله جلو اعمال کند.
ترمزها
زمانی که صحبت از کاهش سرعت است، اتومبیل های فرمول یک به شکل غافلگیر کننده ای به پسر عموهای خود روی جاده شبیه هستند. البته درباره فرمول درآمد بالا درباره فرمول درآمد بالا استفاده از سیستم های ضد قفل ترمز و ضد لغزش در مسابقات فرمول یک ممنوع است و بیشتر خودروهای جدید روی جاده ها می توانند مدعی باشند که در این مبحث جلوتر هستند.
اصل ترمز گرفتن ساده است: کاهش سرعت یک شیء با گرفتن انرژی جنبشی آن. اتومبیل های فرمول یک به ترمزهای دیسک مجهز هستند (مانند بیشتر خودروهای روی جاده) و دیسک های گردان (که به چرخ متصل هستند) به واسطه عملکرد کالیپرهای هیدرولیک، در میان کفشک های ترمز تحت فشار قرار می گیرند. این فرآیند موجب می شود انرژی حرکتی اتومبیل به مقادیر بسیار زیادی گرما و نور تبدیل شود – به دیسک های ترمز اتومبیل های فرمول یک دقت کنید که برافروخته می شوند و به رنگ زرد پر حرارتی درمی آیند.
قوانین فنی همچنین مقرر می دارد که هر اتومبیلی باید به مدار هیدرولیک دوگانه سیستم ترمز با دو مخزن جداگانه برای چرخ های جلو و عقب مجهز باشد. به این ترتیب اگر یک مدار به طور کامل دچار نقص شود، مدار دوم امکان استفاده از ترمز را همچنان در اختیار راننده قرار می دهد.
ترمز اتومبیل های فرمول یک به شکل چشمگیری کارآمد هستند. این ترمزها در کنار ترکیبات جدید و پیشرفته تایرها، مسافت توقف را به شکل قابل توجهی کاهش داده اند. مسافت توقف یک اتومبیل فرمول یک که با سرعت ۱۶۰ کیلومتر در ساعت حرکت می کند، به مقدار چشمگیری کمتر از یک خودروی معمولی است که با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت در حرکت می باشد. این ترمزها به قدری کارآمد هستند که قوانین حاکم بر مسابقات به شکل عامدانه و با ایجاد محدودیت های جدید در استفاده از مواد اولیه و طراحی، پیشرفت بیشتر در ساخت این ترمزها را عملاً متوقف می کنند، تا به این ترتیب فواصل توقف کوتاه تر نشده و سبقت های بیشتری در مسابقه انجام شود.
از سال ۲۰۰۹ تیم ها این امکان را پیدا کردند تا انرژی تلف شده از فرآیند ترمز را مهار کنند و با استفاده از یک سیستم بازیافت انرژی جنبشی (KERS)، این انرژی را مجدداً و برای تقویت نیروی موتور مورد استفاده قرار دهند.
سیستم بازیافت انرژی جنبشی
KERS چیست؟
واژه KERS اختصار سیستم بازیافت انژری جنبشی است.این سیستم اصولاً به دو روش کار می کند – باتری (برقی) و فلایویل یا چرخ لنگر (مکانیکی). در سیستم های الکتریکی، یک موتور – ژنراتور در سیستم انتقال نیروی اتومبیل نصب شده است که انرژی مکانیکی را به انرژی الکتریکی و بر عکس تبدیل می کند. زمانی که انرژی مهار می شود، در داخل یک باتری ذخیره شده و در زمان مورد نیاز آزاد می شود.
در سیستم های مکانیکی، انرژی ترمز برای به گردش درآوردن یک فلایویل (چرخ لنگر) کوچک به کار گرفته می شود که می تواند تا ۸۰.۰۰۰ دور در دقیقه سرعت بگیرد. زمانی که نیاز به توان اضافی باشد، این فلایویل به چرخ های عقب اتومبیل وصل می شود. انرژی مکانیکی بر خلاف سیستم الکتریکی، دچار تغییر حالت نمی شود و به این ترتیب کارآیی بهتری دارد.
روش دیگری نیز وجود دارد که KERS هیدرولیکی است. در این روش انرژی ترمز برای بارگذاری فشار هیدرولیک مورد استفاده قرار می گیرد که این فشار هیدرولیک در زمان مورد نیاز به چرخ ها منتقل می شود.
در حال حاضر قوانین به این گونه سیستم ها اجازه ارسال حداکثر ۶۰ کیلووات توان (حدود ۸۰ اسب بخار) را می دهند، و ظرفیت ذخیره انرژی نیز در حد ۴۰۰ کیلوژول محدود شده است. به این معنی که این ۸۰ اسب بخار در هر دور، تنها تا ۶.۶۷ ثانیه در اختیار راننده می باشد که می تواند آن را در یک نوبت مورد استفاده قرار دهد و یا به تفکیک و در نقاط مختلف پیست از آن استفاده نماید .
جالب اینکه یک سیستم KERS عادی حدود ۳۵ کیلوگرم وزن دارد. اتومبیل های فرمول یک باید حداقل ۶۲۰ کیلوگرم وزن داشته باشند (با احتساب راننده)، اما تیم ها به شکل سنتی اتومبیل خود را به شکل قابل توجهی سبک تر از این مقدار می سازند و برای رسیدن به این حد نصاب وزنی، از وزنه های تعادل شنی با وزن تا ۷۰ کیلوگرم استفاده می کنند. به این ترتیب تیم هایی که از سیستم KERS استفاده می کنند، از وزنه های شنی سبکتری استفاده می کنند که البته آزادی عمل کمتری هم برای توزیع وزن اتومبیل دارند. رانندگان سنگین وزن تر به همین دلیل از امتیاز کمتری برخوردار هستند، و برای برطرف کردن این درباره فرمول درآمد بالا مساله، قوانین در فصل ۲۰۱۰ ، حداقل وزن اتومبیل را ۱۵ کیلوگرم افزایش داده اند.
موتور
نیروی خروجی موتور اتومبیل های مسابقه فرمول یک همچنین بینش افسون کننده ای از پیشرفت های این ورزش می دهد. اتومبیل های فرمول یک در سال های ۱۹۵۰ تنها توان ثابتی در حدود ۱۰۰ اسب بخار / لیتر تولید می کردند (تقریباً معادل توان تولیدی اتومبیل های کارآمد امروزی). این کارآیی به طور یکنواختی در حال افزایش بود تا “دوره توربو” و حضور موتورهای ۱.۵ لیتر توربو رسید، که برخی از این موتورها توانی تا ۷۵۰ اسب بخار / لیتر تولید می کردند. اما با بازگشت قوانین این ورزش به سیستم تنفس عادی در سال ۱۹۸۹، این اعداد رو به کاهش گذاردند و پس از آن به طور مداوم بهبود یافتند. “مبازره قدرت” در چند سال اخیر شاهد افزایش مجدد توان تولیدی موتورها تا مرز ۱۰۰۰ اسب بخار بوده است، و برخی از تیم ها در سال ۲۰۰۵ که آخرین سال موتورهای ۳ لیتری V10 بوده است، موفق به تولید توانی بیش از ۳۰۰ اسب بخار / لیتر شدند. از سال ۲۰۰۶ و بر درباره فرمول درآمد بالا اساس قوانین جدید، موتورهای ۲.۴ لیتری V8 مورد تصویب قرار گرفتند و توان خروجی نیز حدود ۲۰ درصد کاهش یافت.
یک موتور فرمول یک جدید که تا ۱۸ هزار دور در دقیقه سرعت می گیرد، در هر ثانیه نیاز شگفت انگیزی به ۶۵۰ لیتر هوا دارد، و مصرف سوخت مسابقه این موتورها نیز حدود ۷۵ لیتر در یکصد کیلومتر می باشد .افزایش سرعت به چنین دور بالایی یعنی وارد شدن نیروی شتابی نزدیک به ۹۰۰۰ برابر شتاب ثقل بر روی پیستون ها. به همین دلیل نیز نقص ها و نارسایی های مربوط به موتور، یکی از شایع ترین دلایل خروج اتومبیل ها از مسابقه می باشد. موتور یک قطعه تنیده شده در داخل اتومبیل می باشد که به بستر فیبر کربن پیچ شده و سیستم انتقال نیرو و تعلیق عقب نیز به نوبه خود به آن پیچ شده اند. به همین دلیل این موتور باید بسیار مستحکم باشد.
گیربکس
گیربکس های اتومبیل های فرمول یک جدید نیز در حد بالایی خودکار عمل می کنند و راننده با کمک دستگیره های تعویض دنده که در پشت فرمان اتومبیل نصب شده، دنده مورد نظر خود را انتخاب می کند. گیربکس های “ترتیبی” که مورد استفاده قرار می گیرند، از اصولی شبیه به گیربکس های موتورسیکلت پیروی می کنند که تعویض آن بسیار سریعتر از سیستم تعویض H سنتی می باشد و انتخاب کننده گیربکس از عملکرد برقی برخوردار است. با وجود این فن آوری بسیار پیشرفته، استفاده از سیستم های انتقال تمام اتوماتیک، و سیستم های جادویی مربوط به گیربکس همچون سیستم کنترل آغاز حرکت، غیر قانونی می باشد – به بهانه پایین نگاه داشتن هزینه ها و تأکید بیشتر بر روی مهارت راننده. سیستم های انتقال نیرو – که بیشتر تیم ها از گیربکس هفت دنده استفاده می کنند – مستقیماً بر روی بخش عقب موتور پیچ می شوند.
فرمان
رانندگان فرمول یک فرصتی برای تمرکز بر روی کلیدهای کنترل پر دردسر یا جستجو برای یافتن عقربه های مخفی ندارند. به همین دلیل کنترل ها و ابزارهای سنجش یک اتومبیل فرمول یک جدید تقریباً تمامی به روی فرمان اتومبیل نقل مکان کرده اند – رابط حیاتی بین راننده و اتومبیل.
فرمان اتومبیل های اولیه فرمول یک مستقیماً از روی خودروهای عادی گرفته شده بودند، به طور معمول از جنس چوب ساخته می شدند (که استفاده از دستکش رانندگی را اقتضا می کرد)، و چون محدودیتی در فضای داخلی وجود نداشت، قطر این فرمان ها در بزرگترین حد ممکن بود تا به تلاش کمتری برای چرخیدن نیاز داشته باشد. اما با پیشرفت های سریع در طراحی و کاهش ارتفاع اتومبیل و تنگ تر شدن کابین راننده در سال های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، فرمان ها کوچک تر شدند تا در فضای محدود و جمع و جور کابین قرار گیرند.
در اکثر اتومبیل های فرمول یک، به استثنای پدال های گاز و ترمز، تمامی کنترل ها بر روی فرمان قرار دارند. کلیدها بیشتر عملکرد “روشن/خاموش” دارند، همچون سیستم محدود کننده سرعت در خط پیت یا پیت استپ، در عین حال کلیدهای کنترل چرخشی، عملکردهای با تنظیم چندگانه را بر عهده دارند، همچون برنامه کنترل کشش موتور، ترکیب سوخت و حتی توزیع نیروی ترمز از چرخ های جلو به عقب – تمامی عملکردهایی که راننده برای تغییر شرایط در طول مسابقه نیاز دارد، بر روی فرمان متمرکز شده اند. از آخرین افزوده های این مجموعه، “کلید افزایش توان” است که نیروی اضافی و موقت را در اتومبیل های مجهز به سیستم KERS مهیا می کند و کلیدهای کنترل باله متحرک جلو.
فرمان اتومبیل های فرمول یک در محدوده سه چهارم یک دور حرکت می چرخند، بنابراین نیازی به شکل کامل دایره ندارند و تنها شامل دو بریدگی می باشند که برای استقرار دستان راننده پیش بینی شده اند. فرمان یک اتومبیل فرمول یک عادی قطری حدود نصف فرمان خودروهای عادی دارد.
تایرها
یک اتومبیل فرمول یک جدید، یک شاهکار فنی محسوب می شود.به تجربه ثابت شده است که یک اتومبیل معمولی با تایرهای خوب می تواند عملکرد خوب و حتی بسیار خوبی داشته باشد، اما با تایرهای بد، حتی بهترین اتومبیل ها هم شانسی برای کسب نتیجه ندارند.
با وجود پیشرفت های فنی و اصیلی که در این زمینه به دست آمده، تایرهای مسابقه و تایرهای عادی روی جاده، در بهترین حالت نیز تفاوت های زیادی با هم ندارند. تایر یک خودروی معمولی از لایه های شعاعی با کمربندی از مفتول های سخت فولادی ساخته شده است که از دوام بالایی برخوردار است – معمولاً با عمر ۱۶.۰۰۰ کیلومتر یا بیشتر. تایر یک اتومبیل فرمول یک تنها برای استقامت در مسافتی نهایتاً ۲۰۰ کیلومتری طراحی و ساخته شده است تا در حد ممکن سبک و توانمند باشد. به این ترتیب در این تایرها از یک لایه زیرین نایلون و پلی استر استفاده شده است که ساختار و بافت بسیار پیچیده ای دارد و توان تحمل نیروی بسیار بالاتری از تایرهای خودروهای معمولی دارد. در فرمول یک این نیرو ممکن است تا میزان یک تن نیروی رو به پایین، g4 بار جانبی و g5 بار طولی درباره فرمول درآمد بالا نیز برسد.
تایر مسابقه از ترکیب لاستیکی بسیار نرمی ساخته شده که بهترین چسبندگی ممکن را روی بافت سطح پیست مسابقه داشته باشد، اما در زمان عمل، خیلی زود فرسوده و ساییده می شود. با نگاهی به پیست های مسابقه عادی، شاهد تعداد زیادی خطوط باقیمانده از آثار لاستیک می باشیم که در بیرون از خط مسابقه بر جای مانده اند . تمامی تایرهای مسابقه در حرارت نسبتاً بالا، بهترین عملکرد را دارند. به عنوان نمونه، تایرهای “دندانه ای” که تا همین چندی پیش مورد استفاده بودند، به طور معمول برای حرارت ۹۰ درجه سانتیگراد تا ۱۱۰ درجه سانتیگراد طراحی و ساخته می شدند.
اتومبیل های فرمول یک تا سال ۱۹۹۸ از تایرهای صاف استفاده می کردند. در این سال و با تغییر قوانین، استانداردهای جدیدی برای تایر مقرر شد تا با کاهش سرعت فرمول یک در سر پیچ ها، بر میزان جذابیت بصری آن افزوده شود.
به این ترتیب تایرهای “دندانه ای” وارد صحنه شدند و بر مبنای قوانین، تمامی تایرها می باید چهار شیار طولی ممتد با عمق حداقل ۲.۵ میلیمتر و با فواصل ۵۰ میلیمتر از هم می داشتند.
در فصل ۲۰۰۹ و با اصلاح قوانین، تایرهای صاف محبوب به صحنه بازگشتند. تایرهای اینترمدیت و آب و هوای بارانی از بافت کامل برخوردارند تا در زمان مسابقه در هوای بارانی، آب روی مسیر را به بیرون هدایت کنند. هوای مورد استفاده برای پر کردن تایرهای فرمول یک معمولاً ترکیب خاصی غنی از نیتروژن می باشد تا میزان تغییر فشار باد تایر را که ناشی از تغییر حرارت می باشد، به حداقل برساند. این ترکیب همچنین فشار خود را برای مدت زمان بیشتری نسبت به هوای معمولی حفظ می کند.
دیدگاه شما