مهم ترین ویژگی های یک "تریدر موفق" | برای کسب سودهای کلان
امروزه با توجه به تبلیغات گستردهای که برای آسان پول درآوردن شده، تریدری یا همان معامله گری به عنوان یکی از حرفههای پولساز و در عین حال کم دردسر معرفی شده؛ مردم به دلیل عدم شناخت کافی با این شغل و بازارهای کاری آن و صرفا از روی تبلیغات جذب میشوند و نتیجهی این عدم آگاهی منجر به از دست دادن سرمایه، وقت و. میشود . همهی اینها در حالی است که اگر ما با ویژگیهای یک تریدر حرفهای آشنا باشیم و روند کار او برای ما الگو باشد، به بهترین شکل میتوانیم از این حرفه کسب درآمد کنیم. اگر شما هم میخواهید برای ورود به بازار اقدام کنید، در ادامهی این مقاله با ما باشید تا ویژگیهای یک تریدر موفق را بشناسید تا سنجیده عمل کنید.
موفق ترین تریدرها آنهایی هستند که برای روند کار خود فاکتورهایی در نظر گرفتند و متناسب با همان فاکتورها به پیش میروند. در این مقاله، مهمترین ویژگیهای یک تریدر موفق را گفتیم تا شما عزیزان ضمن آشنایی با ویژگیهای یک تریدر موفق، از این ویژگیها برای بهبود عملکرد معاملاتی خودتان نیز استفاده کنید؛ از شما دعوت میکنم که در ادامهی این مقاله با ما همراه باشید.
1-نظم در ترید
اولین ویژگی یک تریدر موفق، نظم داشتن در معاملات است؛ منظم بودن در معامله گری حد وسط ندارد شما یا منضبط هستید یا نیستید. انضباط از ویژگیهای اصلی است که هر تریدر یا معامله گری به آن نیاز دارد تا استراتژیهای روزانه خود را در معاملات پیاده کند واز فرصتهای معاملاتی بهره ببرد. درعین حال، منظم بودن به این معنا نیست که تریدر 24ساعته پای چارت و تحلیل باشد، بلکه به معنی رعایت اصول و قوانین کلی در معاملات است؛ یعنی زمانی که چارت نیاز به زمان دارد به او زمان دهید و زمانی که وقت تحلیل و به اصطلاح کره گرفتن از بازار است با بهترین استراتژی های معاملاتی سود بگیرید.
به عبارت دیگر نظم داشتن در معاملهگری به معنی متعهد بودن به بهبود عملکرد مستمر در معاملات است؛ زمانی که به ترید به عنوان منبعی برای کسب سود و درآمد نگاه کنیم خود به خود تاثیر نظم را در افزایش و درآمد و بهبود روش معاملاتی میبینم.
2-یادگیری مداوم
بازارها همواره متغییر هستند. همیشه روندهای جدید، استراتژیهای متفاوت و ایدههای تازه در روشهای جدید معاملاتی شکل میگیرد. برای بهترین عملکرد در معاملات باید اطمینان حاصل کنید که نسبت به روشهای به روز و مطالب و آموزشهای گسترده ارائه شده در این امر منعطف باشید. امروزه اینترنت، دسترسی به این روندها و تغییرات را بسیار آسان کرده است و شما بدون نگرانی میتوانید بهترین منابع را برای آموزش و به روز کردن اطلاعاتتان استفاده کنید؛ در این زمینه تیم محتوایی زدبورس با ارائه کاربردی ترین وبینارهای فارکس ، جدیدترین اخبار فارکس در لحظه، دوره های آموزشی جامع و مقالات روزانه جدیدترین روشها و آموزشها را در اختیار مشترکین و اعضای خانواده زدبورس قرار میدهد.
3-پذیرش نتیجه ی معاملات و کسب تجربه
پذیرش و درس گرفتن از زیانها، از دیگر ویژگیهای یک تریدر موفق است. همانطور که سود کردن در معاملات لذت بخش است، ضرر کردن حس ناکامی دارد. تریدری نیست که در بازار فعالیت کند و ضرر نکند پس باید به هر اتفاقی در بازار به عنوان تجربه در نظر گرفت، ضررها در بازار مسیر سودهای آینده را به ما نشان میدهد پذیرش نتیجهی معامله اولین قدم برای کسب تجربه در بازار است.
بعضی از افراد با توجه به ذهنیتی که از قبل داشتند به هیچ عنوان زیان مالی را نمیتوانند هضم کنند پولشان را همیشه در بانک میگذارند و با کوچکترین زیان مالی آشفته میشوند. اگر چنین افرادی قصد ورود به حوزه معاملهگری دارند باید در ابتدا باید ذهنیت خود را تغییر دهند. تفاوت تریدرهای موفق با افرادی که از بازار خارج میشوند در اصل پذیرش نتیجه ی معامله خلاصه میشود، تریدرهای موفق از ضررها درس گرفتهاند و با کاهش میزان ضرر تمرکز را روی سودگرفتن از بازار میگذارند.
4- پیروی نکردن از استراتژی دیگران در معاملات
ویژگی بارز تریدر موفق عدم پیروی از دیگران است. تریدهای شما منعکس کننده شخصیت شما هستند. استراتژیهای هر شخصی برای خودش مناسب است.
نباید کاری که شخص دیگری کرده است را شما هم انجام دهید. باید آنقدر وقت بگذارید تا بازار را درک کنید، به اهداف شخصی خود در ترید توجه کنید و با توجه به ریسک پذیری خودتان و تمایلی که برای ریسک کردن دارید از ناحیه امن خود خارج شوید.
بحث یادگرفتن از دیگران تا تقلید از روش معاملاتی آنها متفاوت است، شما زمانی که وارد بازار میشوید، هوشمندانه نیست که بدون داشتن آموزشهای قبلی شروع به ترید کنید در این شرایط، ترید بدون آموزش نتیجهای جز از دست دادن سرمایهی شما را ندارد. اما بعد از اینکه آموزشهای لازم را دریاف کردید میتوانید متناسب با چیزهایی که یادگرفتید، سبک معاملاتی منحصر به فرد خودتان را داشته باشید اکثر تریدرهای موفق دنیا بر این باورند، اگر به عنوان تریدر سبک شخصی خود را در ترید دنبال نکنید، شاید یکبار یا دو بار سود ببرید ولی احتمال کمی وجود دارد که در بلندمدت موفق باشید.
اطلاع از خبرها و رویدادها در رسانههای مختلف خوب است اما باید مطمئن شوید که تصمیمات را خودتان گرفتهاید و تحت تاثیر چیزهایی که خواندهاید یا توصیههای دیگران گرفته نشده است. باید آنقدر تجربه کسب کنید و یاد بگیرید که خودتان بتوانید برای معاملات خود تصمیم بگیرید و تمامی مسئولیت آن تصمیمات را نیز بر عهده داشته باشید.
5- مدیریت احساسات و استفاده از ترید پیشگیرانه
شما به عنوان یک تریدر موفق باید به این درک برسید که احساسات شما بزرگترین دشمن شماست. واکنش بیش از حد و احساساتی شدن نسبت به نتیجهی معاملات میتواند بسیار مخرب باشد.
درست است که احساسات را نمیتوان از بین برد ولی یک تریدر موفق، احساسات خود را میپذیرد و آنها را مدیریت میکند. تریدر موفق میداند زمانی که ترس یا حس طمع به او دست داد چگونه رویکردی معقولانه در پیش بگیرد. ترید پیشگیرانه یعنی به ویژگی های استراتژی موفق جای اینکه به رویدادها واکنش نشان دهید، بازار را از طریق دانستههای قبلی درک کنید و نسبت به تجربههایی که در شرایط مشابه از بازار کسب کردید شرایط را مدیریت کنید.
6- صبور بودن
یک تریدر موفق خیلی سریع ضررهای خود را محدود میکند ولی برای ذخیره سود عجلهای ندارد و دست به معامله عجولانه نمی زند. تازهکارها بعضی اوقات وقتی یک معامله وارد سود میشود فوری آن را میبندند چون میترسند سودشان از بین برود درصورتی که با کمی صبر میتوانند همین سود را چند برابر کنند.
میزان سرمایهی اولیه برای شروع کار تاثیر زیادی در میزان برداشت سود دارد، اما سرمایه محدود همراه با چاشنی صیر کردن نیز میشود به سودهای بزرگ رسید و این امر ممکن نیست مگر با صبر برای کسب سود و مرکب کردن این سودها با سرمایهی اصلی؛ با این روش هم سرمایه اولیه چند برابر میشود هم سود شما از معاملات به تدریج افزایش میابد. ثروت یک شبه یا چند هفته یا چندماه بدست نمیآید، بلکه باید بطور آهسته و با پیادهسازی استراتژی صحیح معاملاتی به دست آید. بنابراین یک تریدر موفق صبور است و علاوه بر مداومت در کار، دست به خرید و فروش عجولانه نمیزند.
7- تهیه چک لیست
موثرترین روش برای بهتر انجام دادن کارها نوشتن آنهاست. تریدر موفق کسی است که بتواند کارهایش را دسته بندی کند، به هر موضوعی اولیوت بدهد و به نسبت اهمیت هر موضوع، به انجام آنها اقدام کند.
یک چک لیست کاربردی به شما ادامه مسیری که باید طی کنید را نشان میدهد. نوشتن چک لیست معاملاتی به این صورت است که شما لیستی از کارهایی که میخواهید در طول زمان ترید خود انجام دهید تهیه میکنید و طبق آن پیش میروید بدون اینکه گیج شوید و یا کار مهمی را فراموش کنید.
یک چک لیست میتواند شامل : لیست جفت ارزهایی که روی آنها کار میکنید، لیست جفت ارزهایی که میخواهید آنها را بررسی کنید، استراتژیهای کارساز برای هر جفت ارز، مدیریت سرمایه،کارهایی که باید حتما قبل از شروع معامله انجام شود و. میشود.
نتیجه گیری:
در این مقاله با ویژگیهای یک تریدر موفق آشنا شدیم و فاکتورهای کلی که یک تریدر نیاز دارد تا در بازار کسب سود کند را مطرح کردیم. نکاتی که مطرح شد حاصل سالها تلاش و تجربه تیم تریدر زدبورس در بازارهای مالی است، هدف ما این است که شما با در نظر گرفتن این نکات بهترین نتیجه را از معاملاتتان بگیرید. خانواده بزرگ زدبورس همیشه در کنار شماست تا با ارائه جدیدترین استراتژی های آموزشی شما را در مسیر رسیدن به اهدافتان پشتیبانی کند.
پنج مرحله برای ایجاد یک استراتژی بازاریابی موفق
اگر با اصول اولیه مارکتینگ آشنا هستید؛ پیشنهاد می کنیم قبل از این مطلب، مقاله "استراتژی بازاریابی چیست؟" و مقاله "برنامه بازاریابی چیست؟" را مطالعه بفرمایید. زیرا به هر دو مبحث در این مقاله نیاز خواهیم داشت. و اگر با اصول مارکتینگ آشنایی ندارید؛ ابتدا مقاله "بازاریابی را از کجا شروع کنیم؟" را مطالعه نمایید.
یک بازاریابی موفق از چارچوبی پیروی می کند که در این مقاله به پنج ویژگی آن می پردازیم و فرض می کنیم شما صاحب یک کسب وکار در زمینه مد لباس هستید:
روی بازار تمرکز کنید.
بازار هدف شما باید کاملاً مشخص باشد. شما نمی توانید همه را راضی نگه دارید. انجام این کار وقت و انرژی بسیار زیادی را میطلبد و ممکن است متحمل ضرر شوید.
بازار هدف یک برند مد لباس می تواند هر کسی باشد، اما باید محدود شود. ابتدا باید بین جنسیت (مرد یا زن) و سپس عامل سن تصمیم بگیرید.
در کل همه چیز بر اساس مخاطب هدف شما خواهد بود. عوامل دیگری که باید در نظر گرفته شوند، علاقه مندیها و قدرت خرید مخاطب هدف شما هستند. فرمول موفقیت استراتژیک شما این است: تقسیم بندی بازار کل، انتخاب بازار هدف، و سپس تسخیر بازار هدف.
ابتدا شما می بایست، کل بازار پیش روی خود را بر اساس مولفه های مختلف، نظیر اقتصادی، فرهنگی، جغرافیایی و. تقسیم نمایید. مثلا تقسیم بندی اقتصادی شما شامل طبقه مرفه جامعه، طبقه متوسط و طبقه کم بضاعت می باشد. یا مثلا تقسیم بندی جغرافیای برای بازار مد لباس، می تواند شامل مناطق کوهستانی، کویری و ساحلی باشد. صد البته پیش نیاز این مرحله، اطلاعاتی است که با استفاده از تحقیقات بازاریابی بدست می آوردید. پس از اینکه با تحقیقات بازاریابی اطلاعات لازم برای شناخت بازار و رقبای خود را بدست آوردید؛ ابتدا تقسیم بندی بازار انجام میدهید و سپس باتوجه به توانمندیهای خود و پتانسیل رقبا، میتوانید بخشی از بازار را بعنوان بازار هدفتان انتخاب کنید.
سه رویکرد برتر در مدیریت استراتژیک
تئوری استراتژی عملکرد، شرکت را در یک محیط رقابتی توصیف می کند روملت و همکاران در تلاشی که جهت خلاصه کردن تاریخچه مدیریت استراتژیک انجام داده اند اشاره می کنند که استراتژی، نشان دهنده «مسیر و جهتگیری سازمانها» است.
مقدمه
نویسندگان اضافه می کنند که تئوری استراتژی، شامل موضوعاتی است که ملاحظات عمده مدیران ارشد یا هر مقام دیگری که دلایل موفقیت یا شکست بین سازمانها را جستجو می کند در برمیگیرد و رقابت، موضوع اصلی این تئوری است. بهدلیل وجود رقبا، لازم است سازمانها در مورد انتخاب گزینههای زیادی تصمیمگیری کنند که تعدادی از آنها نیز استراتژیک هستند. این انتخابها عبارتند:
«پرتر» نیز با دیدگاهی مشابه روملت اذعان می کند که استراتژی، موضعیابی شرکت در بازار و نحوه بکارگیری ترکیبی از فعالیتهای منحصر بفرد سازمان را مورد توجه قرار می دهد و استراتژیسازی، یک چالش سازمانی است که بستگی به هدایت و هماهنگی سطوح مختلف مدیران در سازمان دارد. دیدگاههای مختلف استراتژی بهطور متنوع در ادبیات مدیریت استراتژیک یافت می شود. شاید به تعداد استراتژیستها رویکرد استراتژی معرفی شده است. ما در این مقاله بر سه رویکرد عمده و غالب در استراتژی تمرکز خواهیم کرد: رویکرد سازمان صنعتی، رویکرد مبتنی بر منابع و رویکرد فرایندی. در ادامه ضمن ارائه خلاصه ای از تلاشهای استراتژیستهای اولیه، این دیدگاهها توضیح داده می شود.
نظریههای اولیه استراتژی
استراتژیستهای اولیه مانند، چاندلر، آنسوف و اندروز، بر تئوریهای استراتژی، بهدلیل آنکه کمتر مورد توجه دیگران قرار گرفته بود تمرکز کردند. چاندلر با جدا کردن استراتژی از ساختار سازمانی اشاره می کند، مدیرانی که تصمیمات روزانه را از تصمیمات بلندمدت جدا میکنند قادرند نتایج قابل توجهی را در عملکرد سازمانی خود بهدست آورند. دیدگاهی مشابه این رویکرد سالها قبل توسط «سلزینک» معرفی شده بود. وی با تفکیک کردن «سازمانها» از «موسسات» ادعا میکند که سازمانها صرفا ابزاری در دست مدیران هستند در حالی که موسسات علاوهبر خصوصیات دیگر از ویژگیها و شایستگیهای «متمایز» تشکیل شدهاند. ایده مهم دیگری که در تئوریهای اولیه استراتژی مطرح شد تمایز بین محیط و سازمان بود. «اندروز» با تاکید بر این دوگانگی اشاره میکند که محیط صنعتی و چالشهای آن باید با تغییرات داخل سازمان و بهکارگیری منابع و شایستگیهای سازمانی تطبیق داشته باشد. در نظر او استراتژی به معنی تحلیل فرصتها و تهدیدهای خارجی، نقاط قوت و ضعف داخلی و تطبیق این عوامل بهمنظور فرمولی کردن استراتژی است. (فرمولیکردن استراتژی جدا از اجرای آن است) . «انسوف» نیز مطالعات مفهومی بسیاری درباره استراتژیهای تنوعگرایی انجام داده است. اگرچه در تحقیقات آکادمیک میتوان ردپایی از تئوریهای کلاسیک سازمان را همراه با تئوریهای استراتژی یافت، بهکارگیری این دو تئوری بسیار نادر است. با اینکه در دهه 1960 تئوری استراتژی و تئوری سازمان کاملا قابل تفکیک نبودند، در اواسط دهه 1970 تئوری سازمان مسیری متفاوت از استراتژی را در پیش گرفت. بهطور کلی، تئوریهای استراتژی بهعنوان یک مکتب بهطور مجزا در حوزهای جدای از حوزه تئوری سازمان توسعه یافتند و بهطور خاص مورد توجه کنفرانسها، ژورنالها، موسسات آکادمیک و. .. قرار گرفتند.
تئوری سازمان صنعتی
در اواخر دهه70 و اوایل دهه 80، پرتر دیدگاه سازمان صنعتی را در استراتژی کسب و کار معرفی کرد. (البته بعضی از متون این تئوری را به میسون نسبت می دهند) . وی ادعا کرد که نیروهای خارجی صنعتی، فعالیتهای مدیران را تحت تاثیر قرار میدهد و کالاهای جایگزین، مشتریان و عرضهکنندگان و همینطور رقبای موجود و بالقوه انتخاب عمل را برای شرکت، تحت تاثیر قرار می دهند. این دیدگاه مطرح میکند که عوامل کلیدی موفقیت محیط کسب و کار، تعیینکننده عملکرد شرکت می باشد و سازمان باید خود را با شرایط محیط تطبیق دهد. «پرتر» سه استراتژی عمومی را بهعنوان استراتژیهای ممکن معرفی میکند: استراتژی رهبری قیمت تمام شده، تمرکز و تمایز. انتخاب نادرست این استراتژیها باعث کاهش سود شرکت و بهخطر افتادن موقعیت رقابتی آن میشود. او در سال 1985 با معرفی مدل زنجیره ارزش تلاشهای خود را توسعه داد و تلاش کرد که عوامل اصلی مزیت رقابتی را شناسایی کند. مدل وی بر اهمیت توجه به اجزای تشکیل دهنده سازمان در مدیریت استراتژیک تاکید می کند. همراه با پرتر مطالعات آکادمیک دیگری نیز در این تئوری انجام شد که بر مبنای چارچوب پرتر توسعه یافتند و هنوز توسط مدیران بهکارگرفته می شوند. در حال حاضر دیدگاه مبتنی بر منابع، این تئوری را مورد انتقاد قرار داده ویژگی های استراتژی موفق و با تاکید بر اینکه عوامل خارج سازمان هرگز نمی توانند منبع مزیت رقابتی پایدار باشند و این مزیت باید از طریق منابع داخلی سازمان بدست آید در مقابل این تئوری قرار گرفته اند.
دیدگاه فرآیندی در استراتژی
اگرچه استراتژی و زمینههای مرتبط با آن بر آنچه که شرکتها انجام میدهند تاکید داشتند، جهت فکری جدیدی در اواسط دهه 1970 بوجود آمد که بر چگونگی انجام آنها تمرکز داشت. استراتژی برای مدتی طولانی برمبنای برنامهریزی قرار داده میشد ولی بهدلیل مشکلاتی که شرکتها و تصمیمگیران آنها دراثر تحریم نفتی سال1973، قانونزدایی صنایع و بینالمللی شدن باآنها روبرو شدند برنامهریزی بلندمدت تاثیر عملی خود را از دست داد. با تاکید بر فرآیند استراتژی (به جای مضمون و اجزای آن) مطالعاتی در جهت انتقاد بر رویکردهای گذشته استراتژی جریان یافت. نااطمینانی درباره آینده منجر به تاکید بر برنامهریزی کوتاه مدتتر شد. تمایز اصلی در این رویکرد، بین فرمولیکردن استراتژی و انجام آن است: اندروز معتقد است، استراتژی شرکتها آن است که فقط انجام میدهند نه آنچه که برنامه دارند انجام دهند یا فکر می کنند باید انجام شود. کم کم تاکید بر اجزا و محتوای استراتژی مانند موقعیت رقابتی و رابطه آن با عملکرد شرکت از مرکز توجه خارج شد و محققان بر اینکه یک شرکت چگونه موقعیت رقابتی مناسبی می سازد و ویژگی های استراتژی موفق چه عواملی باعث می شود یک عملکرد خاص بهدست آید تمرکز کردند. «چاکراواتی» و «دز» دیدگاه فرآیندی را اینگونه توصیف می کنند: «تحقیقات فرآیندی استراتژی، تمرکز بر آن دارد که چگونه یک مدیر میتواند بهطور مستمر بر موقعیت استراتژیک شرکت از طریق تصمیمهای مناسب و بکارگیری سیستمهای اداری تاثیر گذارد. منظور از سیستمهای اداری، ساختار سازمانی، برنامهریزی، کنترل، انگیزش، مدیریت منابع انسانی و سیستم ارزشی شرکت است. رویکرد فرآیندی استراتژی، چگونگی شکل یافتن یک استراتژی اثربخش در سازمان و ارزش گذاشتن به آن و اجرای موثر آن را مورد توجه قرار می دهد.» به منظور تعریف بهتر این رویکرد، نویسندگان استدلال می کنند که اگر چه هم تحقیقات استراتژی مبتنی بر فرآیند و هم مطالعات استراتژی مبتنی بر محتوی، هر دو عملکرد سازمان را مورد توجه قرار می دهند، مطالعات فرآیندی، چگونگی رسیدن شرکت به موقعیتی که به دست آورده را مورد بحث قرار می دهد. متغیرهای مستقل تحقیقات مبتنی بر محتوا، متغیرهای وابسته در رویکرد فرآیندی هستند. طبق تحلیلهای چاکر اوارتی و دز دو پیش فرض تحقیقات فرآیندی این رویکرد را از بقیه دیدگاهها جدا می سازد که عبارتند از پذیرش عقلانیت محدود و دیدگاه چندگانه در واحدهای سازمانی و تعاملات بین این واحدها. با گذشت زمان دیدگاه مبتنی بر فرآیند با تمرکز بیشتر بر وظایف مدیریتی و تصمیم گیری توسعه پیدا کرد و با توسعه مطالعات فرآیندهای شناختی مدیران رونق یافت.
رویکرد مبتنی بر منابع
همان طور که بیان شد رویکرد سازمان صنعتی بیان میکرد که فشارهای محیطی و توانایی پاسخ دادن به تهدیدها و فرصتهای آن عوامل اصلی تعیین کننده موفقیت سازمان هستند، اما دیدگاه مبتنی بر منابع اشاره به ویژگی های استراتژی موفق آن دارد که مجموعه منابع خاص شرکت است که تعیین می کند کدام شرکت بهتر رقابت می کند و عملکرد بالاتری دارد. درحالی که رویکرد سازمان صنعتی عملکرد نسبی شرکت را در سطح صنعت با معیارهایی چون تفاوت قیمت و هزینه، کیفیت و تنوع محصولات توصیف می کند، دیدگاه مبتنی بر منابع بر ویژگیهای مهم عوامل مستقلی که منجر به تنوع محصولات یا کاهش قیمت شده اند(مانند منابع شرکت) تاکید می کند. این رویکرد تاکید بر منابع استراتژیک شرکت دارد. منابع استراتژیک شرکت منابعی هستند (شامل منابع فیزیکی، نیروی انسانی و منابع سازمانی - مانند توانمندیها، فرآیندهای سازمانی، دانش اطلاعاتی، شهرت سازمان- و .. . ) که ارزشمند وکمیاب ویژگی های استراتژی موفق بوده و جایگزینی و تقلید آن هزینه زا باشند . منابع استراتژیک ، خود، منشا مزیت رقابتی هستند و چالش مدیران در شناسایی و مدیریت این منابع است. این بدان معنی نیست که رویکرد مبتنی بر منابع از توصیف و توجیه تفاوت عملکرد شرکتها بر حسب بازارهای محصولات آنها ناتوان است. این رویکرد تحلیل میکند که شرکتهای موفق منابعی دارند که ارزش مجموعه آنها بیشتر از رقباست. بهطور منطقی این موضوع به این معنی است که شرکتهایی که عملکرد پایینتری دارند نیز ممکن است دارای مزیت رقابتی باشند ولی با ارزشی کمتر از رقبای موفقتر آنها. این مفهوم تفاوت ارزش برای مزیت رقابتی در مقایسه با دیدگاه سازمان صنعتی ( که یک عامل را دال بر مزیت رقابتی می داند و آن حداکثر سوددهی است) ممکن است در جستجوی رهبران صنعت کمتر مفید باشد. اگرچه معیار مقایسه شرکتها در رویکرد مبتنی بر منابع (در مقایسه با رویکرد سازمان صنعتی) بجای عملکرد ، بهره برداری از منابع سازمان است، مزیت رقابتی باید بر حسب افزایش ارزش نسبی منابع و هزینه بر بودن تقلید آنها توسط رقبا تعیین شود.
ویژگیهای منابع استراتژیک
در ادبیات منابع استراتژیک ویژگیهای مختلفی را به منابع استراتژیک نسبت میدهند. بعضی از نویسندگان مجموعه متنوع و کاملی از این ویژگیها را معرفی میکنند و عدهای نیز بر ویژگیهای مشخص و خاص آنها تمرکز می کنند. ما در این مقاله ویژگیهای معرفی شده توسط «بارنی» معرفی می کنیم:
منبع باید ایجاد ارزش کند به این معنی که یا هزینه ها را کاهش دهد یا قیمت کالا را افزایش دهد. «بارنی» اشاره میکند که منابع ارزشمند، سازمان را قادر می سازند که استراتژیهایی را اتخاذ و اجرا کنند که کارایی و اثربخشی شرکت را بهبود می بخشند. منابعی که با بکارگیری آنها می توان فرصتها را بکار گرفت یا تهدیدها را خنثی کرد، بر کاهش هزینه های شرکت یا افزایش درآمد آن تاثیر می گذارند. با این حال بعضی از نویسندگان بیان می کنند که برخی از منابع خاص با سازمانهای بخصوصی بهتر تطبیق می یابند و ارزشی که این منابع ایجاد می کند بسته به اینکه کدام سازمان بر آن منابع بیشتر سرمایهگذاری می کند متفاوت است. هر چه شرایط سازمان با منابع بهترتطبیق و تناسب داشته باشد، ارزش منابع بیشتر است.
بارنی دومین ویژگی منابع استراتژیک را کمیاب بودن آنها معرفی می کند. وی اشاره می کند که اگر منابع با ارزش را تعداد زیادی از رقبا داشته باشند تقلید استراتژی توسط رقبا بسیار آسان است، حتی اگر این ارزش بین آنها متفاوت باشد. معمولا منابع کمیاب نمی توانند توسط عرضه کنندگان به سرعت گسترش یابند و توزیع آن بستگی به کمیابی بازار عوامل و پایین بودن ارزش ادراکی آنها دارد.
منابع باارزش و کمیاب، باید به سختی نیز قابل تقلید باشند. به منظور جلوگیری از تقلید رقبا و حفظ مزیت رقابتی منبع، باید موانعی وجود داشته باشد. یک منبع و بازده و خروجی آن وقتی قابل تقلید است که رقبا بتوانند همان منبع را ایجاد کرده یا بهدست آورند(نسخه برداری) یا بازده نهایی آن منبع را از طریق منابع دیگر تولید کنند (جایگزینی) . بارنی معیار تعیین قابل تقلید بودن منابع را هزینه نسخهبرداری رقبا معرفی میکند. این هزینه به سه عامل بستگی دارد:
شرایط تاریخی منحصر بفرد: آن دسته از شرایط زمانی و تاریخی مطلوب که شرکت منابع خود را تحت آن شرایط توسعه داده و بهدست آورده، خود یکی از عوامل دشوارکننده تقلید رقبا است. بدین معنا که رقبا باید برای بهدست آوردن همان منبع با همان مزیت هزینه بیشتری متحمل شوند. این امر احتمال موفقیت رقیب را در بدست آوردن مزیت رقابتی کاهش می دهد.
ابهام علّی: در این حالت شرکت بهمنظور اجرای یک استراتژی، بهجای یک تصمیم بنیادی مجموعهای از تصمیمات متعدد ولی کوچک را اتخاذ می کند و توجه کمتری از رقبا را به خود جلب می کند. توالی و انسجام این تصمیمات کوچک، ابهامی را برای شناخت رابطه علّی این تصمیمات و تقلید از آن برای رقبا ایجاد می کند.
پیچیده بودن منابع: می توان گفت تقلید از منابعی غیرملموس و ضمنی که وابسته به عوامل متعاملی مانند افراد و سیستمهای کامپیوتری هستند، امکان ناپذیر است. زیرا تقلید کننده باید سیستم فعلی خود را از بین برده و دوباره با ترکیببندی جدید سیستم موفق رقیب را برای خود بازسازی کند.
«کلیس» با جدا کردن موانع تقلید پایدار و ناپایدار بیان می کند که عواملی مانند مقررات دولتی، محدودیتهای قانونی، حق اختراع، موقعیت جغرافیایی شرکت و نزدیکی به منابع اولیه به عنوان موانع تقلید از پایداری بیشتری برخوردارند در حالی که کوتاهی زمان عرضه محصول، تهدیدات مربوط به شهرت سازمان و ابهام علّی از پایداری کمتری نسبت به سایر عوامل برخوردارند.
نتیجه گیری
در این مقاله تلاش شد که سه رویکرد غالب استراتژی مورد بحث قرار گیرد و تفاوتهای این سه نوع نگرش جستجو شود. این سه رویکرد عبارتند از: دیدگاه سازمان صنعتی ، دیدگاه فرآیندی و دیدگاه مبتنی بر منابع. همان طور که اشاره شد تفاوت بین دیدگاه سازمان صنعتی و دیدگاه مبتنی بر منابع در توصیف منشا مزیت رقابتی سازمان می باشد. در حالی که تفاوت این دو تئوری و رویکرد فرآیندی در واحد و منطق تحلیلی آنها می باشد.
جدول زیر خلاصه ای از نکات اصلی این سه تئوری را نشان می دهد. بهعنوان جمعبندی نهایی میتوان گفت، با توجه به منطق دیدگاهها، تئوریهای غالب مدیریت استراتژیک را میتوان در دو بعد طبقهبندی کرد: رویکردهای مبتنی بر فرآیند در مقابل رویکردهای مبتنی بر محتوا و رویکردهای درون گرا در مقابل رویکردهای برون نگر. هر یک از این رویکردها چشم انداز متفاوتی را برای مدیران بهمنظور شناخت محیط و سازمان خود روشن می کند و در تصمیمگیریها هر یک به جنبه خاصی از موضوع میپردازند. مدیر با توجه به شرایط خاص سازمان خود می تواند با بهرهگیری از این رویکردها جنبه خاصی از موضوع را روشن سازد.
۱۰ شرط اساسی برای یک کسب و کار موفق
کارآفرینی بدون درنظر گرفتن صنعت یک مسیر شغلی دشوار و در عین حال سودمند است. کسب و کار موفق در صنایع می تواند تعاریف گوناگونی داشته باشد، اما عادات و ویژگی های مشترکی وجود دارد که مشاغل پر رونق در آنها اشتراک دارند. در ادامه به ۱۰ ویژگی برجسته در این رابطه خواهیم پرداخت.
۱. تمایل به ریسک کردن
صاحبان کسب و کاری که تمایل به ریسک کردن دارند، بیشتر از کسانی که در حاشیه امنیت طی می کنند به موفقیت میرسند. مدیرعامل Absolute Reg اسمیت اعتقاد دارد شکست تنها شروع یک موفقیت می تواند باشد، کارآفرینان همیشه برای ایجاد تغییرات آماده اند.
۲. ارزش منحصر به فرد
ارایه ارزش منحصر به فرد به مشتریان کمک می کند تا یک شرکت مزیت رقابتی به دست آورده و تبدیل به کسب و کار موفق شود. همه نمی توانند ارزانترین قیمت را داشته باشند اما مطمئنا می توان بر سایر وجوه تمایز تکیه کرد. ارایه خدمات ویژه، پشتیبانی خوب، اجرای برنامه وفاداری….همه از چیزهایی هستند که تمایز خلق می کنند.
۳. سرسختی
آنچه برای هر نوع موفقیت از جمله کسب و کار موفق لازم است، سرسختی و پشتکار خواهد بود. سرسختی به شما امکان می دهد در سختترین دوران مقاومت کنید و از بهترین زمانها بیشتر بهره را ببرید. همیشه فراز و نشیب ها در طول زندگی وجود خواهند داشت. اما مطمئنا این بالا و پایین در کسب و کار بیشتر است. اگر صبر و استقامت دارید به شما تبریک می گوییم.
۴. رویکرد مشتری-مداری
بسیاری از مشاغل با اهداف شخصی خود درگیر میشوند و کسانی که بیشتر اهمیت را دارند- یعنی مشتریان- از دست می دهند. یک چیز مشترک در کسب و کار موفق تمرکز بر مشتری است. فرهنگ تمرکز بر مشتری باید در سازمان ایجاد شود و همه بر روی این نیازها تمرکز کنند. ارایه محصولات با کیفیت باعث میشود دیدگاه مردم نسبت به شرکت مثبت باقی بماند.
۵. بازاریابی خوب
کسب و کار موفق استراتژی بازاریابی خوبی دارد. اینجا جایی است که بیشترین موفقیت حاصل میشود. کلید استراتژی بازاریابی شما این است که تا جای ممکن از کانالهای بازاریابی استفاده کنید. استفاده از انواع وسایل تبلیغاتی که شما را به سوی مشتریان هدف هدایت می کند عالیست.
۶. چشم انداز قوی
به قول سانتزو در هنر جنگ، جنگیدن بدون استراتژی تنها سروصداییست قبل از شکست. اکثر کسب و کارهای موفق یک هدف نهایی قوی دارند که هر روز برای رسیدن به آن تلاش می کنند. تعیین اهداف کوتاه مدت، بلندمدت و میان مدت باعث میشود هر روز تلاش کنید. این نیرویی محرکه یک شرکت خواهد بود.
۷. رهبران پرشور
رهبر پرشور ستون فقرات یک کسب و کار موفق است. یکی از ویژگی های کلیدی در اینجا رهبر یا تیم رهبری است که اشتیاق دارد. اشتیاق به دیگران سرایت می کند و باعث میشود همه از کار کردن لذت ببرند. کسی که از کار کردن لذت ببرد، دلیلی برای خسته نشدن نخواهد داشت.
۸. کارکنان توانمند
کارکنان نقش مهمی در موفقیت و پیشرفت یک کسب و کار ایفا می کنند و مهم این است که آنها با ماموریت شرکت خود هماهنگ باشند. کارکنان باید قدرت تصمیم گیری و مهارت کافی برای انجام کار داشته باشند. بهترین رویکرد روش مشارکتی خواهد بود.
۹. تطبیق پذیری
دایناسورها با وجود جثه های بزرگ منقرض شدند، اما موجوداتی که توان انطباق بهتری داشتند توانستند به بقای خودشان ادامه دهند. سازگاری با تغییرات در دنیای کسب و کار شرط بقا و موفقیت برای یک تجارت است.
۱۰. تنوع
تنوع امروزه از اهیمت ویژه ای برخوردار است، زیرا مصرف کنندگان و مشاغل به طور یکسان قصد دارند فراگیرتر و دارای حضور اجتماعی بیشتری باشند. تنوع در کنار هماهنگی و نوآوری می تواند آینده یک کسب و کار را شکل دهد.
دکتر مهدی جباریان
دکتر مهدی جباریان دکتری مدیریت استراتژیک دانشگاه تهران کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه علامه طباطبایی کارشناسی مهندسی معماری دانشگاه آزاد اسلامی مشاور و مدرس حوزه استراتژی و مدیریت [email protected]
بازاریاب موفق چه ویژگی دارد ؟ | نکات طلایی کسب مهارت بازاریابی
برای موفقیت در هر رشته و شغلی نیاز است به آن خصوصیات و فوت و فن آن شغل اشراف کامل داشته باشید . اگر می خواهید که بازاریاب خوبی هم باشید باید در مورد آن اطلاعات کافی داشته باشید. گروه موفقیت شادمگ ویژگی های یک بازاریاب موفق را با شما به اشتراک گذاشته است.
چرا بازاریابی؟
بازاریابی معمولاً برای تحقق این هدف صورت میگیرد که میزان اشتیاق مشتریان را برای خرید کالاها و خدمات شما افزایش دهد.
به طوری که آنها حاضر به پرداخت پول برای به دست آوردن آن کالاها و یا خدمات شوند. برای همین است که گفته میشود هر کاری که از دستتان برمیآید برای بازاریابی انجام دهید تا مشتریان بیشتری را به سمت کالاها و خدمات خود جذب کنید. البته آنچه که در بازاریابی مهم است تنها یک عامل نیست.
بلکه مجموعهای از عوامل همچون ویژگیهای خود محصول، کیفیت محصول، میزان عرضه و تقاضا، نحوه توزیع، ویژگیهای بازاریاب و غیره است. که دست در دست هم میدهند تا کالاها و خدمات مورد نظر به بهترین شکل معرفی شوند و از این طریق در ذهن مشتریان جای بگیرند.
با آن که هر کدام از این عوامل به نوبه خود در بازاریابی اثرگذارند. ولی آنچه که در این نوشتار به آن پرداخته میشود، ویژگیهای یک بازاریاب خوب است که میتواند تاثیر بسزایی در بازاریابی کالاها و خدمات و به عبارت دیگر در میزان فروش محصولات داشته باشد.
پس در ادامه با ما همراه شوید تا به این سوال که چگونه بازاریاب موفق شویم، پاسخ داده و تاثیر آن را بر میزان فروش کالاها و خدمات مورد بررسی قرار دهیم.
7 ویژگی یک بازاریاب موفق
امروزه هر کسب و کاری به بازاریابی نیاز دارد و عملاً همه مدیران تبدیل به بازاریاب شده اند. اگر شما هم یک بازاریاب هستید و بدنبال دانستن ویژگی های یک بازاریاب موفق هستید، با این مطلب همراه ما باشید تا این ویژگی ها را باهم مرور کنیم:
فرصت طلب هستند
بازاریاب های حرفه ای همواره بدنبال فرصت های جدید برای معرفی بهتر محصولاتشان و همچنین فروش بیشتر هستند. آنها به اطرافشان دقیق توجه می کنند و در این توجه سعی می کنند بهترین ها را برداشت کنند و از آن برای پیشبرد اهداف بازاریابی استفاده کنند.
خلاق هستند
یکی از ویژگی هایی که می تواند به موفقیت در بازاریابی منجر شود، خلاقیت است، یک بازاریابی خوب تلاش می کند میزان خلاقیت خودش را بالا ببرد و این جز با استفاده از تمرین و ممارست امکان پذیر نیست.
ارتباطات خوبی برقرار می کنند
یک بازاریابی حرفه ای هنر ارتباط موثر را می داند و میتواند به راحتی و به بهترین نحو ممکن با دیگران ارتباط برقرار کند. بازاریاب موفق با تیپ های شخصیتی آشناست و میداند که با هر فردی چگونه باید برخورد کند
فراموش نکنید فردی که هنر برقرار ارتباط موثر و حرفه ای با دیگران را نداشته باشد، به راحتی نمی تواند تبدیل به یک بازاریاب موفق شود. ارتباط موثر یکی از ستون های بازاریابی موفق است.
بخوبی مشاوره می دهند
از موضوعاتی که امروزه تاکید فراوان بر روی آن دارند، مشاوره دادن به مشتری بجای تاکید بر فروش محصول است. اینکه فروشنده ها بتوانند به مشتری مشاوره بدهند که چه انتخابی داشته باشند و کدام انتخاب صحیح است.
بازاریاب موفق هم این موضوع را می داند و می تواند بخوبی و به بهترین نحو ممکن به دیگران مشاوره بدهد، او اصول مشاوره را می داند و با آگاهی کامل از بازار به مشتری اطلاعات می دهد.
اشراف به بازار دارند
برای یک بازاریابی کافی نیست که فقط اطلاعات سازمان و محصول خودش را بخوبی بداند، بازاریاب حرفه ای از بازار و شرکت ها رقیب اطلاعات کافی دارد . می داند که در بازار کسب و کار آنها چه می گذرد. بازاریاب موفق سعی می کند اطلاعات خودش از بازار و رقبا را بروز نگهدار و از این اطلاعات در پیشبرد اهداف بازاریابی سازمان استفاده میکند.
علاقه به یادگیری
از ویژگی های بارز بازاریابان موفق، علاقه آنها به یادگیری است، آنها همواره بدنبال یادگرفتن موضوعات و اصول مهم کاری و اصول مهم بازاریابی و فروش هستند .
سعی می کنند اطلاعات خودشان را بروز نگهدارند. آنها علاقه فراوانی به مطالعه کتاب و گذارندن دوره های آموزشی دارند.
با اصول و تکنیک های مختلف آشنا هستند
یک بازاریاب موفق باید اصول و تکنیک های مختلف بازاریابی را بداند و بتواند از آنها در زمان های مناسب استفاده کند.
دیدگاه شما