تحلیل تکنیکال
تجزیه و تحلیل تکنیکال، بررسی حرکت قیمت و الگوهای نموداری یک سهام است. معامله گران با بررسی دقیق سابقه قیمتی از طریق نمودارها و شاخصها میتوانند جهت گیری قیمت آینده را پیش بینی کنند.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال مطالعه سابقه معاملاتی بازار بر اساس قیمت و حجم آن است. تحلیل گران با استفاده از روانشناسی بازار، اقتصاد رفتاری و تحلیل های کمّی با نگاه بر بازدهی بازار در گذشته سعی بر پیش بینی رفتار آینده بازار دارند. تحلیل الگوها در نمودار و شاخص های آماری دو روش متداول در تحلیل تکنیکال هستند.
نکات کلیدی:
- تحلیل تکنیکال سعی در پیش بینی جهت حرکات قیمتها در آینده و ارائه اطلاعات لازم برای کمک به معامله گران تفسیر الگوهای قیمت در کسب سود است.
- معامله گران برای شناسایی نقاط ورود و خروج در سهم از ابزارهای تجزیه و تحلیل تکنیکال و نمودارها استفاده میکنند.
- فرض اساسی تحلیل تکنیکال این است که بازار تمام اطلاعات موجود را پردازش کرده و در نمودار قیمت نشان میدهد.
تحلیل تکنیکال چه چیزی به شما میگوید؟
تحلیل تکنیکال اصطلاحی کلی است و به استراتژیهای مختلفی که به تفسیر عملکرد قیمت در یک سهام میپردازد گفته میشود. بیشتر تجزیه و تحلیلهای تکنیکال بر تعیین تداوم یا عدم تداوم روند فعلی قیمت سهام تمرکز دارد. بعضی از تحلیلگران با استفاده از خطوط روند (Trendlines)، برخی با استفاده از شکل نمودارهای Candlestick و برخی دیگر با Band و Boxها و با کمک مفاهیم ریاضی اقدام به تحلیل سهم میکنند. بیشتر تحلیلگران تکنیکال از ترکیبی از ابزارها برای شناسایی نقاط ورود و خروج در معاملات استفاده میکنند، به عنوان مثال شکل نمودار ممکن است نقطه ورود را نشان دهد اما معاملهگر برای بررسی دقیق تر در بازههای زمانی مختلف به بررسی میانگینهای متحرک (Moving averages) میپردازد تا احتمال بازگشت قیمت را تعیین کند.
نحوه استفاده از تحلیل تکنیکال
اساس اصلی تحلیل تکنیکال این است که قیمت بازار تمام اطلاعات موجود را که میتواند بر یک بازار تاثیر بگذارد نشان میدهد. در نتیجه دیگر نیاز به بررسی اقتصاد، تحلیلهای بنیادین یا توسعههای جدید نیست زیرا سهام به درستی قیمت گذاری شده است. تحلیلگران تکنیکال به طور کلی معتقد هستند که قیمت ها در روند خود حرکت میکنند و سابقه معاملاتی با دید بر روانشناسی کلی بازار تمایل به تکرار دارد. الگوهای نموداری و شاخص های آماری دو نوع عمده تجزیه و تحلیل تکنیکال هستند.
الگوهای نمودار یک شکل ذهنی از تجزیه و تحلیل تکنیکال است که در آن معامله گران سعی میکنند مناطق حمایتی و مقاومتها را روی نمودار با مشاهده الگوهای خاص شناسایی کنند. این الگوها که تحلیل تاثیر عوامل روانشناختی قرار دارند و برای پیشبینی مسیر حرکت به در جهت کاهش قیمتها یا افزایش قیمت پس از شکست یک نقطه با قیمت و زمان خاص طراحی شدهاند. به عنوان مثال الگوی نمودار مثلث صعودی (Ascending Triangle) الگویی است که منطقه مقاومت اصلی را نشان میدهد شکست از این مقاومت میتواند منجر به حرکت قابل توجهی به سمت بالا با حجم بالا شود.
شاخصهای تکنیکال یک فرم آماری از تجزیه و تحلیل تکنیکال هستند که در آن کاربران فرمول های مختلف ریاضی را برای قیمتها و حجمها اعمال میکنند. متداول ترین شاخصهای تکنیکال میانگینهای متحرک (Moving averages) هستند که داده های قیمت را کم نوسانتر (smooth) میکنند تا بتوانند روندها را آسانتر بررسی کرد. شاخصهای پیچیدهتر شامل واگرایی همگرایی میانگین متحرک (MACD) است که بر هم کنش بین چندین میانگین متحرک را بررسی میکند. بسیاری از سیستم های تجاری بر اساسشاخص های تکنیکال بنا شده اند، زیرا میتوان آنها را به صورت کمّی محاسبه کرد.
چگونه میتوان نمودارها و چارت های قیمت را درک نمود
اخیراً با استیوِن که سرمربی یکی از تیمهای بسکتبال امریکا است گفتگویی داشتم. او هم میگفت بازیکنانی مانند استِفِن کِری روزانه ساعتها روی ابتداییترین مهارتها مانند دریبل زدن و پرتاب توپ تمرین میکنند. این بازیکن یکی از بهترین پرتاب کننده های NBA است، اما با اینحال پس از هر جلسه، در سالن میماند و ساعتها روی پرتاب توپ تمرین میکند.
وقتی بیوگرافی ورزشکارانی مانند مایکل جوردن، آندره آغاسی و آرنولد شوارتزنگر را مطالعه میکنید (که حتما توصیه میکنم این کار را انجام دهید) مجدداً همین الگوی رفتاری را مشاهده میکنید. یعنی بهترینهای دنیا بیشتر از هر فرد دیگری، روی مهارتهای پایهای خود کار میکنند. آنها خود را درگیر دریبلهای عجیب و غریب یا حواشی نمیکنند، بلکه همیشه روی اصول حرفه خود تمرکز میکنند.
چنین رویکردی در حرفه معاملهگری هم میتواند سودمند باشد. هر فردی ممکن است به راحتی در دنیایی از اندیکاتورهای رنگارنگ گم شود، یا مدام به دنبال استراتژیهای رمزآلود باشد و ساعتها زمان خود را در بهبود تکتک پارامترهای یک استراتژی تلف کند و همیشه درباره جزئیترین مسائل نگران و آشفته باشد. اما تمام این کارها نمیتواند تغییری در عملکرد کلی شما ایجاد کنند. معاملهگران اگر روی اصول اولیه کار کنند و واقعا نحوه خواندن و تحلیل نمودارها را فرابگیرند، معاملات خود را در یک ژورنال ثبت کنند، روی روانشناسی خود کار کنند، ریسک معاملات خود را مدیریت کنند و ذهنیت قماربازی را از خود دور کنند، قطعا نتایج خیلی بهتری خواهند گرفت.
اگر معاملهگران با خودشان صادق تفسیر الگوهای قیمت باشند، میدانند که قطعا کار و تمرین روی مواردی که اشاره کردم تاثیر بسیار بزرگتری روی عملکرد آنها خواهد گذاشت تا اینکه مدام به دنبال راز و رمز و ماجراجویی باشند.
«هر احمقی میتواند چیزها را بزرگتر، پیچیدهتر و خشنتر کند. برای حرکت در جهت عکس، به کمی نبوغ و مقدار زیادی جرأت و جسارت نیاز است»
در دوره پرایس اکشن فراکتالی امینو، معاملهگران میآموزند که از زاویه جدیدی به نمودارها نگاه کنند. بایستی طرز فکر مبتنی بر تمپلیت را کنار بگذارید و برای درک عمیق آنچه بازار به شما نشان میدهد، باید فراتر از چند الگوی نموداری معمولی را ببینید.
وقتی الگوهای پیچیده را به اجزاء آن تجزیه میکنیم، دیگر میتوانیم هر موقعیت از بازار را کاملاً درک کنیم.
هر الگوی نموداری را میتوان به روندهای مجزایی تجزیه نمود و مورد تحلیل قرار داد. از طرفی هر روندی هم از چند موج تشکیل میشود. موجها را میتوان به کندلاستیکها تجزیه نمود و هر کندلاستیک نیز اطلاعات و جزئیات زیادی در خود دارد.
برای مثال، در تصویر زیر میتوانیم ببینیم که یک الگوی پوششی (Engulfing) در نمودار تایمفریم روزانه (نمودار سمت چپ) تشکیل شده است. نمودار تایمفریم ۴ ساعته (نمودار وسطی) همان قسمت را با کمی جزئیات بیشتر نشان میدهد. و نمودار تایمفریم یک ساعته (نمودار سمت راست) نشان میدهد که الگوی پوششی نمودار تایمفریم روزانه در واقع همان الگوی سر و شانه در تایمفریم یک ساعته است.
به عنوان یک مثال دیگر میتوان به تحلیل روند براساس سقف و کفهای قیمت اشاره نمود. بعضی افراد ممکن است فکر کنند این روش تحلیل خیلی سادهانگارانه است، اما معاملهگری که درک کرده است که سقف و کفهای قیمت در واقع رد پای شرکتکنندگان بازار در این جنگ هر روزه بین خریداران و فروشندگان است، این طریقه تحلیل را به خوبی متوجه میشود.
در طول یک روند صعودی، معمولا قیمت سقفهای بالاتر و کفهای بالاتر ایجاد میکند. در واقع قیمت تنها به این صورت میتواند افزایش یابد. به محض اینکه این رفتار قیمت تغییر کند و خریداران دیگر قادر نباشند قیمت را بالاتر ببرند، معاملهگران تکنیکال بایستی حواس خود را جمع کنند. در این هنگام، قیمت بقدری بالا رفته که خریداران دیگر حاضر نیستند آن دارایی مورد معامله را در آن قیمت خریداری کنند (شاید حتی سود خود را بگیرند و وارد معامله فروش شوند) و از طرفی قیمت بقدری بالا رفته که فروشندگان برای ورود به بازار راغب میشوند. زمانی که بازار شروع میکند کف و سقفهای پایینتر ایجاد کند، میتوان گفت روند قیمت به سمت نزول تغییر کرده است.
البته میتوانیم این تحلیل را بهتر هم انجام دهیم. یعنی علاوه بر اینکه سقف و کفها را تشخیص میدهیم، ببینیم این سقف و کفها چگونه تشکیل شدهاند. لزومی ندارد کار خودمان را خیلی پیچیده کنیم، اما با مشاهده نمودار زیر، میتوانید ببینید که:
- روند صعودی خیلی با قدرت شروع شده است، زیرا خطوط روند اولیه شیب زیادی داشته است.
- در ادامه قدرت و مومنتوم روند کاهش یافته، چرا که شیب روند صعودی کمتر شده است.
- در عین حال، قیمت به سختی میتواند سقف بالاتری ایجاد کند و بالاخره به جایی میرسد که دیگر سقف جدیدی تشکیل نمیدهد.
- همچنین هرچه روند صعودی بیشتر پیش میرود، امواج نزولی قیمت بزرگتر میشوند. این نشان میدهد که فروشندگان بیشتری در حال ورود به بازار هستند و خریداران دیگر قادر نیستند این جمعیت از فروشندگان را به راحتی جذب کنند.
- در نهایت روند بازار به سمت نزول تغییر میکند که تمام نشانههای بالا از پیش خبر از این تغییر میدادند.
همانطور که میبینید، وقتی بازار را به این روش یعنی از دیدگاه خریداران و فروشندگان بررسی میکنید، باعث میشود تحلیل قیمت نسبتاً ساده و قابل درک شود.
زیبایی این روش در این است که دیگر زمان خیلی زیادی طول نمیکشد تا وضعیت حال حاضر بازار را درک کنید. در کتابها و وبسایتهای مختلف، انواع الگوهای نموداری شامل سر و شانه، گوهها، مثلثها، فنجان و دسته و … توضیح داده شدهاند. هر یک از این الگوهای نموداری را میتوان به اجزاء آن تجزیه نمود و در این صورت خواهید دید که دیگر تحلیل نمودار واقعا قابل درک و فهم میشود. بعلاوه با داشتن این دیدگاه، معاملهگر میتواند با الگوهای نموداری، حتی اگر شباهتی به تصاویر موجود در کتابها نداشته باشند هم معامله کند، چرا که حالا دیگر میداند چگونه پرایس اکشن و رفتار قیمت بازار را بسیار فراتر از آنچه در کتب و منابع مختلف آموزش داده شده، بخواند و تحلیل کند.
برای مثال بیایید یک الگوی سر و شانه را بررسی کنیم و ببینیم واقعا چه چیزی به ما میگوید: قیمت یک روند نزولی را شروع کرده و در طول این روند، کفهای پایینتر (Lower Lows) و سقفهای پایینتر (Lower Highs) تشکیل داده است. اما میبینید که موج قیمت از شانه سمت چپ تا سر الگو به سختی توانسته یک کف جدید ایجاد کند. همین نشانه به ما میگوید که بازار دیگر تحت کنترل کامل فروشندگان قرار ندارد. در ادامه قیمت بالا میرود و یک سقف جدید تشکیل میدهد و شانه سمت راست نشان میدهد که قیمت یک کف بالاتر (Higher Low) ایجاد کرده است. همه اینها نشان میدهند که تغییراتی در توازن بین خریداران و فروشندگان در حال وقوع است. در نهایت هم میبینید که روند صعودی شکل گرفته است.
قیمت در بازارهای مالی رفتار پویایی دارد، بنابراین هیچ دو الگویی مشابه یکدیگر نیستند. به همین خاطر، این روش تحلیل بازار میتواند بسیار مفید و سودمند باشد.
الگوی سر و شانه نمودار زیر را در نظر بگیرید. شانه سمت چپ نشان میدهد که روند صعودی دیگر خیلی قدرتمند نیست، چرا که قیمت برای یک بازه زمانی طولانی در یک ناحیه رِنج قرار داشته است. به عبارتی دیگر، خریداران قادر نبودند قیمت را به راحتی گذشته بالاتر ببرند. موج بعدی که قسمت سر الگو را تشکیل داده خیلی کوتاه بوده و همانطور که میبینید، قیمت به سختی توانسته یک سقف جدید ایجاد کند. شانه سمت راست نشان از عدم تمایل خریداران دارد و اینکه دیگر نمیتوانند قیمت را بیش از این بالاتر ببرند. شانه سمت راست آخرین تلاش ضعیف شرکتکنندگان بازار برای بالا بردن قیمت را نشان میدهد. اما در نهایت فروشندگان کنترل بازار را بدست میگیرند و تمام نشانههای فوق از قبل درباره شروع یک روند نزولی خبر میدادند.
ما حتی میتوانیم نگاه جزئیتری به روندها داشته باشیم. اندازه کندلها و نسبت اندازه شادو و بدنه کندلها هم اطلاعات زیادی در مورد ریزساختار رابطه بین خریداران و فروشندگان در اختیار ما قرار میدهند.
معمولا کندلها در طول روندها بدون شادو یا با شادوهای کوچک ظاهر میشوند. همچنین، درطول روند معمولا کندلها نسبت به کندلهای انتهای روند یا کندلهای نواحی رِنج بدنه بزرگتری دارند. اما چرا؟ زیرا در طول روندهای پایدار و قوی، یک گروه از شرکتکنندگان بازار (خریداران یا فروشندگان) کنترل بازار را بدست میگیرد و به همین خاطر میتوانند به راحتی قیمت را در جهت روند حرکت بدهند. حالا هرچه یکی از گروههای خریداران یا فروشندگان نسبت به دیگری قویتر باشد، کندلها با سرعت بیشتری حرکت میکنند و اندازه شادوی کندلها کوچکتر خواهد بود. میتوانید این شرایط را در روندهای تصویر زیر مشاهده کنید.
همانطور که میبینید لزومی ندارد پرایس اکشن را خیلی پیچیده کنید. اگر یک معاملهگر بداند که چطور مسائل پیچیده را به اجزاء ساده آن تجزیه کند، در آن صورت میتواند هر موقعیتی را در نمودار به سرعت تحلیل و تفسیر کند.
در دوره پرایس اکشن فراکتالی امینو، ساختار و چگونگی حرکت قیمت در بازارهای مالی را عمیقتر و با جزئیات بیشتر مورد بررسی قرار میدهیم و انواع و اقسام روندها و الگوهای نموداری را تحلیل میکنیم و دانش نحوه کسب درآمد مستمر از بازارها را بدست میآورید.
الگوهای هارمونیک در معاملات + معرفی 4 الگوی هارمونیک پرطرفدار
در الگوهای قیمتی هارمونیک، الگوهای قیمتی هندسی با استفاده از اعداد فیبوناچی جهت مشخص کردن دقیق نقاط بازگشتی بکار گرفته میشود. برخلاف سایر روشهای متداول تریدینگ (معاملهگری)، معاملات هارمونیک در تلاش است تا حرکات بعدی قیمت را پیشبینی کند.
در ادامه این مطلب از بورسینس قصد داریم نگاهی داشته باشیم به انواع الگوهای هارمونیک که در معاملهگری استفاده میشود.
ترکیب هندسه و اعداد فیبوناچی
معاملات هارمونیک، الگوهای قیمتی و ریاضیات را با هم ترکیب میکند تا یک روش معامله بسازد که دقیق و برمبنای این فرضیه است که الگوها در نمودار تکرار میشوند. (یکی از اصول تحلیل تکنیکال)
ریشه این روش، نسبت اولیه یا مشتقی از آن است (0.618 یا 1.618). نسبتها شامل این موارد هستند: 0.382، 0.50، 1.41، 2.0، 2.24، 2.618، 3.14 و 3.618.
نسبت اولیه (primary ratio) تقریبا در کل طبیعت، ساختار محیط و رویدادها مشاهده میشود و همچنین در ساختارهایی ایجاد شده توسط انسان نیز میتوان آنرا یافت.
از آنجایی که این الگو و نسبت در طبیعت و جامعه تکرار میشود، میتوان این نسبت را در بازارهای مالی نیز مشاهده نمود که از محیط و جامعهای که معامله در آن انجام میشود تاثیر میپذیرد.
با یافتن الگوهایی که دارای طول و اندازههای متفاوت است، معاملهگر میتواند نسبتهای فیبوناچی را به الگوها اعمال کند و برای پیشبینی قیمتهای آینده تلاش نمیاد. بخش اعظیم از این روش معامله، به اسکات کارنی (تفسیر الگوهای قیمت Scott Carney) نسبت داده شده، با این حال افراد دیگری نیز در این روش مشارکت داشتهاند و الگوها و سطوحی را یافتهاند که باعث بهبود عملکرد این روش میشود.
مشکل معاملات هارمونیک
الگوهای قیمتی هارمونیک بسیار دقیق هستند و نیاز است الگو، حرکات را کامل نشان دهد تا با آشکار شدن الگو، یک نقطه بازگشتی دقیق مشخص شود. یک معاملهگر ممکن است الگویی را مشاهده کند که همانند یک الگوی هارمونیک باشد اما سطوح فیبوناچی در الگو، تراز و در یک ردیف نباشند و بدین ترتیب آن الگو با توجه به قوانین الگوهای هارمونیک، یک الگوی قابل اتکا تلقی نشود. البته این موضوع میتواند یک مزیت نیز به شمار آید، زیرا نیازمند آن است که معاملهگر شکیبایی پیشه کند تفسیر الگوهای قیمت و برای شکلگیری کاملتر نمودار صبر نماید.
الگوهای هارمونیک میتوانند میزان پایداری حرکت فعلی قیمت را اندازه بگیرند اما از آنها میتوان برای مجزا کردن نقاط بازگشتی نیز استفاده کرد. ریسک کار زمانی است که یک معاملهگر یک موقعیت معاملاتی در ناحیه بازگشتی (reversal area) اتخاذ میکند و الگو شکل نمیگیرد (Fail میشود).
وقتی این اتفاق میافتد، ممکن است معاملهگر در معاملهای گیر کند که روند به سرعت و در خلاف جهت معامله او، ادامه مییابد. بنابراین همانند همه استراتژیهای معاملاتی، ریسک این روش نیز باید مدیریت شود.
در نظر داشته باشید که الگوها ممکن است درون الگوهای دیگر شکل بگیرند و همچنین احتمال شکلگیری الگوهای غیرهارمونیک در درون الگوهای هارمونیک نیز وجود دارد. این شرایط میتواند برای سنجش اثربخشی الگوهای هارمونیک به ما کمک کند و عملکرد معاملهگر را در ورود و خروج به معاملات بهبود بخشد.
همچنین احتمال وجود چندین موج قیمتی در یک موج هارمونیک وجود دارد (برای مثال یک موج CD یا موج AB). قیمتها بطور مرتب در حال چرخش هستند، بنابراین باید روی تصویر بزرگتر تایم فریمی که در آن معامله میشود تمرکز کرد. طبیعت فراکتالی بازارها، قابلیت اعمال این تئوری را در کوچکترین تایم فریمها تا بزرگترین آنها فراهم میکند.
برای استفاده از این روش، معاملهگر باید از پلتفرمی معاملاتی استفاده کند که بتواند برای سنجش هر موج قیمت، چندین ابزار Fibonacci retracements را روی نمودار رسم کند.
الگوهای بصری هارمونیک و روش معامله
الگوهای هارمونیک در دستههای زیادی وجود دارند، با این حال این 4 الگو که در ادامه شرح میدهیم پرطرفدار است: گارتلی (Gartley)، پروانه (butterfly)، خفاش (bat) و خرچنگ (crab).
1 – الگوی گارتلی (Gartley)
این الگو در اصل توسط H.M Gartley در کتاب خود با نام Profits in the Stock Market منتشر شد، بعدها سطوح فیبوناچی نیز توسط اسکات کارنی در کتابش با نام The Harmonic Trader به آن اضافه شد. منبع سطوح توضیح داده شده در زیر، از همان کتاب است.
در طی سالها، برخی معاملهگران دیگر برخی نسبتهای رایج دیگر را مطرح کردهاند که در صورت مرتبط بودن، آنها نیز ذکر میشوند.
الگوی صعودی (گاوی) اغلب مواقع در ابتدای روندها مشاهده میشود و نشانهای از این است که امواج اصلاحی قیمت در حال پایان یافتن هستند و افزایش رو به بالای قیمت، نقطه D را شکل میدهد.
همه الگوها ممکن است در پسزمینه و درون یک روند گستردهتر باشند یا محدوده خنثی باشند که معاملهگران باید به آن توجه کنند.
اطلاعات زیادی برای فراگیری در باره این الگو وجود دارد اما به این شکل باید نمودار خوانده شود:
ما از مثال الگوی صعودی استفاده میکنیم. قیمت از X تا نقطه A رشد میکند، سپس اصلاح اتفاق میافتد و نقطه B سطح اصلاحی 0.618 موج A است. قیمت دوباره در خط BC افزایش مییابد که نقطه اصلاحی 0.382 تا 0.886 موج AB است.
حرکت بعدی، کاهش قیمت در خط CD است که امتداد نسبت 1.13 تفسیر الگوهای قیمت تا 1.618 از خط AB است. نقطه D نیز سطح اصلاحی 0.768 از XA محسوب میشود.
بسیاری از معاملهگران به دنبال خط CD هستند که امتداد نسبت 1.13 تا 1.618 از خط AB است.
ناحیه D به عنوان منطقه برگشتی احتمالی شناخته میشود. اینجاست که میتوان به موقعیتهای خرید وارد شد، با این حال بهتر است همیشه به دنبال تایید بازگشت روند و نشانههای رشد قیمت بود.
معمولا یک حدضرر نیز در نقطه نه چندان پایینتر از نقطه ورود قرار میگیرد.
برای الگوهای نزولی (خرسی) معاملهگران اغلب موقعیت فروش را در نقطه D اتخاذ میکنند و حدضرر را کمی بالاتر از آن نقطه در نظر میگیرند.
2 – الگوی پروانه (butterfly)
الگوهای پروانه از گارتلی متفاوتتر است. این الگوی هارمونیک دارای یک نقطه D گسترشی فراتر از نقطه X است.
در ادامه الگوهای صعودی پروانه را شرح میدهیم.
قیمت از X تا نقطه A افت میکند، موج صعودی AB، موج اصلاحی 0.786 از خط XA است. موج BC اصلاح 0.382 تا 0.886 از موج AB محسوب میشود.
CD امتداد 1.618 تا 2.24 از AB است و D در امتداد 1.27 از موج XA قرار میگیرد.
D نقطهای است که معاملهگران موقعیت فروش را اتخاذ میکنند. با این حال همیشه باید به دنبال نشانههایی برای تایید کاهش قیمت بود. حدضرر نیز کمی بالاتر از نقطه ورود قرار داده میشود.
در تمام این الگوها، برخی از معاملهگران به دنبال نسبتهایی بین نسبتهای اشاره شده میگردند، در حالیکه برخی دیگر از افراد فقط به دنبال یکی از آنها هستند.
برای مثال، در بالا اشاره کردیم که موج CD نسبت 1.618 تا 2.24 از AB است، برخی از معاملهگران فقط به دنبال نسبت 1.618 یا 2.24 هستند و سایر اعدادی که مابین این دو نسبت است را نادیده میگیرند، مگر اینکه این اعداد به اعداد ذکر شده بسیار نزدیک باشند.
3 – الگوی خفاش (BAT)
الگوی خفاش از لحاظ ظاهری مشابه گارتلی است ولی در اندازه فرق دارد.
قصد داریم الگوی صعودی بت را را شرح دهیم.
یک افزایش قیمت از X تا A رخ داده است، قیمت به نقطه B میرسد که نسبت 0.382 تا 0.5 درصد از موج XA است.
موج BC نسبت 0.382 تا 0.886 از AB محسوب میشود و CD نسبت 1.618 تا 2.618 در امتداد AB است.
نقطه D نسبت 0.886 درصد اصلاحی موج XA خواهد بود و نقطهای است که معمولا معاملهگران به عنوان فرصت خرید از آن یاد میکنند. با این حال معاملهگر همیشه باید به دنبال نشانههای دیگری از افزایش قیمت باشد.
حدضرر نیز کمی پایینتر از نقطه خرید قرار میگیرد.
برای الگوی نزولی (خرسی) معاملهگران اغلب موقعیت فروش را در نزدیکی نقطه D اتخاذ میکنند و حدضرر را کمی بالاتر تعیین مینمایند.
4 – الگوی خرچنگ (Crab)
الگوی هارمونیک خرچنگ توسط اسکات کارنی به عنوان یکی از دقیقترین الگوها در نظر گرفته میشود که نقاط بازگشتی بسیار نزدیک با اعداد فیبوناچی را ارائه میکند.
این الگو با الگوی پروانه مشابه است ولی در محاسبات آن تفاوت وجود دارد.
در یک الگوی گاوی (صعودی)، نقطه B یک پولبک با نسبت 0.382 تا 0.618 از موج XA است.
موج BC به اندازه 0.382 تا 0.886 از موج AB محسوب میشود و CD نسبت 2.618 تا 3.618 از موج است. نقطه D امتداد 1.618 موج XA است و در این نقطه موقعیتهای خرید اتخاذ میشود و حد ضرر کمی پایینتر از نقطه ورود تعیین میگردد.
در الگوی خرسی (نزولی) موقعیت فروش در نزدیکی D اتخاذ میشود و حدضرر نیز کمی بالاتر تعیین میگردد.
تنظیم دقیق نقاط معامله
هر الگو، نشاندهنده نقاط بازگشتی احتمالی (اصطلاحا potential reversal zone یا PRZ) است و الزاما بیانگر نقاط دقیق انجام معامله نیست.
زیرا دو پیشبینی متفاوت، تشکیلدهنده نقطه D است. اگر همه نقاط پیشبینی شده در نزدیکی نقطه موردنظر باشند، معاملهگر میتواند در آن محدوده وارد معامله شود.
اگر پیشبینیها گسترده باشند، باید به دنبال نشانههای دیگری برای تایید حرکت قیمت در مسیر موردانتظار بود. اینکار میتواند از طریق یک اندیکاتور دیگر یا با مشاهده تحرکات قیمت حاصل شود.
سخن آخر
هارمونیک تریدینگ یکی از روشهای دقیق معاملهگری بر مبنای ریاضیات است ولی به صبر، تمرین و مطالعه بسیار زیاد درباره این الگوها نیاز دارد.
محاسبات اولیه، صرفا ابتدای راه است. حرکات قیمت که با محاسبات متناسب با الگو همتراز و ردیف نیست باعث نامعتبر شدن الگو شده و میتواند باعث گمراهی معاملهگر شود.
الگوهای گارتلی، پروانه، خفاش و خرچنگ، شناخته شدهترین الگوهای هارمونیک هستند و اغلب معاملهگران آشنا به معاملات هارمونیک، به دنبال این الگوها در نمودارها میگردند.
نقاط ورود و خروج به معامله در نقاط بازگشتی احتمالی انجام میشود که البته باید نشانههایی دیگر از نقاط بازگشت قیمت نیز در نظر گرفته شود. حدضررها نیز در معاملات خرید اغلب پایینتر از نقطه ورود قرار داده میشود و در معاملات فروش، کمی بالاتر از نقطه معامله تعیین میگردد.
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
الگو های ادامه دهنده مدل مثلث
ساعد نیوز: الگو های ادامه دهنده در تحلیل تکنیکال اشکال یا رفتار خاصی از نمودار هستند که در بین دو روند در بازار شکل می گیرند و تنها توقفی مقطعی در روند قبلی خود ایجاد می کنند و با مشاهده آنها می توان امیدوار بود که روند جدید در همان جهت روند قبلی حرکت خواهد کرد یعنی اگر روند قبل از الگو صعودی بوده روند بعد از الگو نیز به احتمال زیاد صعودی است
الگو های ادامه دهنده در تحلیل تکنیکال اشکال یا رفتار خاصی از نمودار هستند که در بین دو روند در بازار شکل می گیرند و تنها توقفی مقطعی در روند قبلی خود ایجاد می کنند و با مشاهده آنها می توان امیدوار بود که روند جدید در همان جهت روند قبلی حرکت خواهد کرد یعنی اگر روند قبل از الگو صعودی بوده روند بعد از الگو نیز به احتمال زیاد صعودی است و برعکس.الگو های ادامه دهنده زیر مجموعه تحلیل تکنیکال کلاسیک می باشند و از اعتبار بالایی برخوردار هستند و اگر درست تشخصیص داده شوند می توانند برای معامله گران سود های خوبی را ایجاد نمایند.معمولا الگو های ادامه دهنده به نسبت الگوهای بازگشتی زمان کمتری برای ساخته شدن نیاز دارند و در گروه الگو های میان مدت و کوتاه مدت قرار می گیرند که حدودا بین ۱ تا ۳ ماه برای تشکیل آنها زمان نیاز است.الگوی مثلث در این دسته از الگو ها اهمیت و کاربرد زیادی دارد که به معرفی انواع آن می پردازیم:
الگوی مثلث
الگوی مثلث سه نوع است: متقارن، صعودی و نزولی. هر سه الگو دارای وجه مشترک هستند بدین گونه که محدوده قیمت ( قیمت بالا – قیمت پایین) از میله های بزرگ تر در سمت چپ نمودار ( قاعده مثلث) و محدوده قیمتی که به مرور زمان کوچکتر می شود تشکیل می شوند. سمت راست الگو راس مثلث است که کوچکترین محدوده قیمت است.
الگوی مثلث متقارن
الگوی مثلث متقارن که به فنر نیز مشهور است معمولا در میانه یک روند و به عنوان یک الگوی ادامه دار شکل می گیرد. الگو حداقل دارای دو قله پایین تر و دو کف پایین تر است. وقتی این نقاط به هم متصل می شوند و گسترش می یابند به هم نزدیک می گردند و کم کم مثلث متقارن به وجود می آید. شما می توانید به شکل یک “کنج منقبض شونده” به الگو نگاه کنید که در ابتدا پهن است و سپس رفته رفته کوچک تر می شود.گرچه مواردی وجود دارد که مثلث متقارن نقاط بازگشتی مهمی را مشخص می کند، اما بیشتر مواقع این الگو مشخص کننده ادامه روند است. بدون در نظر گرفتن ذات این الگو، (چه ادامه دهنده باشد و چه بازگشتی)، مسیر حرکت بعدی قیمت تنها در صورت وقوع شکست حمایت یا مقاومت می تواند تعیین شود.
نمونه الگوی مثلث متقارن
1- روند برای وجود یک الگوی ادامه دهنده، یک روند مشخص باید وجود داشته باشد. روند می بایست حداقل چندماه عمر داشته و قبل از اینکه شکست حمایت یا مقاومت رخ دهد و روند ادامه یابد، باید یک دوره تثبیت قیمتی در مثلث متقارن شکل بگیرد.
۲ – چهار نقطه: حداقل ۴ نقطه روی نمودار لازم است تا خط روند شکل گیرد و ۲ خط روند لازم است تا یک مثلث متقارن داشته باشیم. از این جهت، برای شروع بررسی وجود الگوی مثلث متقارن، به ۴ نقطه نیازمندیم. قله دوم باید پایین تر از قله اول بوده و خط بالایی باید شیب نزولی داشته باشد. دومین کف می بایست بالاتر از اولین کف بوده و خط پایینی با شیب صعودی شکل گیرد. در حالت ایده آل، قبل از وقوع شکست، الگو با ۶ نقطه شکل می گیرد (۳ نقطه در هر طرف) .
۳ – حجم معاملات: در حین گسترش الگوی مثلث متقارن و تنگ تر شدن محدوده معاملات، حجم معاملات می بایست شروع به کاهش نماید. این قضیه مانند آرامش قبل از طوفان و یا تنگ شدن ناحیه تثبیت قیمت برای شکست حمایت یا مقاومت است.
۴ – مدت زمان: مثلث متقارن می تواند در طی چندماه یا چندهفته گسترش یابد. در صورتی که مدت زمان تشکیل الگو کمتر از ۳ هفته باشد، می بایست آنرا الگوی پرچم دانست. معمولا، مدت زمان تکمیل الگو حدود ۳ ماه است.
۵ – تایم فریم شکست: نقطه شکست ایده آل از نیمه تا ۳/۴ مسیر شکل گیری الگو است. مدت زمان الگو می تواند از اوج الگو تا ابتدای خط روند پایین در نظر گرفته شود. شکست قبل از نیمه ابتدایی الگو نابهنگام و شکست نزدیک به نوک الگو ناچیز و کم اهمیت خواهد بود.
۶ – مسیر شکست: مسیر آینده شکست خط روند تنها می تواند زمانی سنجیده شود که شکست اتفاق افتاده باشد که البته بدیهی است. حتی اگر فرض شکست یک الگوی ادامه دهنده در جهت روند بلندمدت درون الگو را در نظر بگیریم، تلاش برای حدس زدن مسیر شکست قیمت خطرناک است.
۷ – تایید شکست: برای اینکه یک شکست را معتبر بدانیم، می بایست به قیمت بسته شدن سهم توجه داشت. برخی معامله گران نفوذ ۳ درصدی قیمت یا باقی ماندن قیمت طی ۳ روز در آن طرف خط روند را دلیل معتبر بودن شکست می دانند. شکست (مخصوصا در شکست مقاومت) باید همراه با افزایش حجم معاملات همراه باشد.
۸ – بازگشت به نوک: بعد از شکست (بالا یا پایین) نوک الگو به یک حمایت یا مقاومت احتمالی تبدیل می شود. برخی اوقات قیمت به راس الگو یا ناحیه شکست بازمی گردد (پولبک می زند) و سپس در مسیر شکست قیمت به حرکت ادامه می دهد.
۹ – هدف قیمتی: دو روش برای تخمین اندازه حرکت بعد از شکست وجود دارد. روش اول، محاسبه فاصله بین دو اضلاع متقارن مثلث و اضافه کردن این مقدار به نقطه شکست است. روش دوم، کشیدن یک خط روند موازی با خط روند اصلی الگوست که شیب آن با جهت شکست یکسان خواهد بود و با توجه به این خط می توان هدف احتمالی را تشخیص داد.
حدود ۷۵ درصد از الگوهای مثلث متقارن ادامه دهنده هستند و سایر آنها منجر به بازگشت روند می شوند. تشخیص و بررسی الگوهای بازگشتی می تواند مشکل باشد، چون اغلب شکست های نامعتبر در آنها وجود دارد. بنابراین می بایست با بررسی گپ ها، تحرکات پرشتاب قیمت و حجم معاملات، بررسی هایی برای تایید معتبر بودن شکست انجام گیرد.
مثلث صعودی Ascending
مثلث افزایشیکه به آن مثلث صعودی هم میگویند زمانی تشکیل خواهد شد که یک خط مقاومتی افقی در بالا و خط حمایتی روندی در پایین نمودار شکل گرفته باشد.در واقع الگو مثلث افزایشی زمانی شکل میگیرد که خریداران قدرت کافی برای عبور از سطح مقاومتی ندارند و خریداران قادر به سفارش گذاری از سطح مشخصی نیستند ولی به مرور زمان قیمت را به سمت بالا هدایت میکنند.
همانطورتصویر بالا مشاهده میکنید خریداران قادر به عبور از خط مقاومت نیستند ولی هنوز هم کف های ایجاد شده کوتاه تر از کف های قبلی می باشند و در نهایت هم خریداران موفق به شکستن خط مقاومتی و ادامه روند صعودی خواهند شد.به بیان دیگر در این الگو خریداران به تدریج قدرتمند می شوند به دلیل اینکه قیمت کف، روی خط روند صعودی قرار دارند و آنقدر به سطح مقاومت فشار وارد می کنند تا بالاخره از خط مقاومت عبور کنند.اگر تجربه کافی در زمینه سرمایه گذاری در بورس و تحلیل تکنیکال داشته باشید قطعا میدانید که از نظر علم تکنیکال در بازارهای مالی هیچ ۱۰۰ درصدی وجود ندارد و همانطور که در تصویر زیر میبینید امکان دارد خط مقاومتی آن قدر قوی باشد که خریداران توان شکستن و عبور از خط مقاومت را نداشته باشند.
الگوی مثلث نزولی
به طور حتم الگوی مثلث نزولی نقطه مقابل الگوی مثلث صعودی است. در الگوی مثلث نزولی یک شیب نزولی در بالا و یک خط حمایت در پایین نمودار قرار دارد که ظاهراً قیمت قادر به شکست آن نخواهد بود. به تصویر زیر دقت نمایید:
طبق نمودار موجود در تصویر بالا قیمت به آهستگی در حال نزول است و این بیانگر آن است که فروشندگان کم کم قدرت را از خریداران می گیرند. در این شرایط بیشتر اوقات قیمت، خط حمایت را شکسته و به سقوط ادامه می دهد. درهرحال در بعضی مواقع خط حمایت به قدری قوی است که قیمت به آن برخورد کرده و برمی گردد و شروع به بالا رفتن می کند.
به عنوان مثال: در تصویر پایین قیمت خط حمایت را شکسته و در حال سقوط هست.
استفاده از مثلث های افزایشی
بدون توجه به خاصیت این الگوها (یعنی ادامه دهنده بودن شان) باید توجه داشته باشیم که این الگو زمانی تکمیل می شود که شکست معتبری در آن رخ دهد. یعنی از ضلع بالای آن شکسته شود. تنها در این صورت خواهد بود که ما اجازه ورود به معامله را خواهیم داشت و در غیر اینصورت ورود به معامله بدون شکست ضلع بالایی و تنها با تصور ادامه دهنده بودن مثلث افزایشی بسیار خطرناک خواهد بود.
در تصاویر بالا تفسیر الگوهای قیمت می توانید نمونه هایی از الگوی مثلث افزایشی را به همراه شکست معتبری که رخ داده مشاهده کنید.
زمان شکست مثلث
گفتیم که باید منتظر شکست یکی از ضلع های مثلث باشیم. شکست الگو معمولا در ⅔ پایانی آن رخ می دهد و هرچه قیمت بیشتر به راس مثلث نزدیک شود، خطر نامعتبر شدن الگو افزایش می یابد. اما باز هم باید توجه داشته باشید که ممکن است مدت زمان بیشتری نسبت به ⅔ الگو سپری شده و بعد شکست رخ دهد.
جهت شکست
شکست مثلث افزایشی رو به بالا خواهد بود و در صورتی که مثلث ضلع پایینی خود را بشکند، الگوی مدنظر دیگر اعتبار ندارد.
پولبک به ضلع شکسته شده
برای افرادی که در زمان شکست مثلث جا مانده اند و نتوانستند اقدام به معامله کنند، پولبکی که بعد از شکست مثلث به ضلع بالایی رخ می دهد می تواند مکان بسیار مناسبی جهت ورود به معامله باشد. در تصویر زیر یک پولبک بسیار زیبا به ضلع شکسته شده را مشاهده می کنید.
حجم معاملات در مثلث نزولی
اگر از افرادی هستید که به حجم معاملات نیز توجه دارید، باید گفت که حجم معاملات در طی پروسه این الگو کاهش می یابد. چرا که اکثر تریدرها منتظر تعیین تکلیف بازار و خروج از حالت فشرده و رنج می باشند.
چارت ساده به سبک جان مورفی ❤️ John Murphy
تحلیل نمودار بیش از هر زمان دیگری محبوب شده است. یکی از دلایل آن وجود نرم افزار بسیار پیچیده ، در عین حال ارزان قیمت بنام چارت یا نمودار است.
معامله گران امروزه دسترسی به رایانه ساده تری نسبت به در چند دهه قبل دارند. دلیل دیگر محبوبیت نمودارها اینترنت است.
هرکسی می تواند امروز به اینترنت وارد شود و مجموعه ای خیره کننده از اطلاعات بصری بازار را مشاهده کند. بیشتر این اطلاعات با هزینه بسیار کم به صورت رایگان در دسترس هستند.
این آموزش از دوره آموزش رایگان فارکس میباشد. برای مشاهده تمامی آموزشها روی عبارت آموزش فارکس کلیک کنید.
یکی دیگر از تحولات انقلابی برای معامله گران ، در دسترس بودن داده های بازار بصورت زنده است. با افزایش سرعت رشد و پیشرفت بازار در سال های اخیر و محبوبیت روش های معاملات کوتاه مدت ، دسترسی آسان به داده های زنده بازار به سلاحی ضروری تبدیل شده است که در اختیار معامله گران و تحلیل گران تکنیکال قرار گرفته است.
معامله گران روزانه با داده های دقیقه به دقیقه قیمت زندگی می کنند و می میرند. و ناگفته نماند که توانایی ردیابی و سودآوری از آن نوسانات کوتاه مدت بازار یکی از نقاط قوت تحلیل نمودار است.
در نیمه دوم سال 1999 ، فناوری در جایگاه مناسبی بود و این در سودهای چشمگیر در بازار نزدک منعکس شد. سهام بیوتکنولوژی و فناوری پیشرفته رهبران برجسته بازار بودند. اگر در آن گروه ها بودید ، عالی عمل می کردید. اگر جای دیگری بودید ، احتمالاً ضرر کرده اید.
در بهار سال 2000 ، فروش شدید سهام بیوتکنولوژی و فناوری Nasdaq را به سمت یک اصلاح شیب دار سوق داد و باعث شد این چرخش ناگهانی بخشهای قبلی بازار نادیده گرفته شده مانند داروها ، دارایی ها و سهام صنعت پایه – به عنوان پول از سهام “اقتصاد جدید” به سهام “اقتصاد قدیمی” منتقل شود.
در حالی که دلایل اساسی تغییر ناگهانی روند در آن زمان مشخص نبود ، معامله گرانی که به اطلاعات بازار زنده دسترسی داشتند – به راحتی در نمودارها دیده می شدند – و می دانستند که چگونه آنها را به درستی تفسیر کنند.
این نکته آخر از اهمیت ویژه ای برخوردار است زیرا دسترسی به نمودارها و داده ها فقط در صورتی مفید است که معامله گر بداند چه کاری با آنها انجام دهد. این جنبه های مهمتر از تجزیه و تحلیل نمودار را به شما معرفی میکنیم.
نمودارها می توانند توسط خودشان یا در ترکیب با تحلیل بنیادی استفاده شوند. از نمودارها می توان برای تعیین زمان ورود و خروج به خودی خود یا در اجرای استراتژی های اساسی استفاده کرد. نمودارها همچنین می توانند به عنوان وسیله ای هشدار دهنده برای هشدار به معامله گر مبنی بر تغییر چیزی در مبانی اساسی بازار مورد استفاده قرار گیرند.
از هر روشی که برای به کارگیری آنها انتخاب کنید ، نمودارها می توانند ابزاری بسیار ارزشمند باشند – اگر می دانید چگونه از چارت استفاده کنید. این آموزش شروع خوبی برای شروع یادگیری نحوه کار است.
دیدگاه شما