استراتژی شرکتی چیست؟
استراتژی شرکتی را می توان شناسایی هدف اساسی، طرح ها و اقدامات سازمان برای رسیدن به آن هدف تعریف کرد. روشن است که این تعریف فقط یکی از ده ها تعریف این مفهوم است. اما آن چه اهمیت دارد ذکر این نکته است که با تغییر شرابط هدف هم تغییر خواهد کرد. به عنوان مثال مدیران اپل در سالهای اولیه فعالیت، هدف خود را فراهم کردن کار برای مالکان، کارکنان و دوستان شرکت تعریف کرده بودند اما با رشد شرکت این هدف اساسی تغییر کرد و هدف های جدیدی مانند ارضای نیازهای مصرف کنندگان مورد توجه قرار گرفت. هم چنین در سالهای اخیر تعدادی از استراتژیست های شرکت ها به این نتیجه رسیده اند که آنها باید در جامعه دارای نقش بوده و فراتر از هدفهای مرتبط تعریف استراتژی و سطوح آن با سهامداران، کارکنان و اعضای وابسته به شرکت عمل نمایند. مفهوم استراتژی شرکت در برگیرنده دو حوزه اصلی است. استراتژی سطح شرکتی و استراتژی سطح کسب و کار که در ادامه ابعاد آن مشخص شده است.
استراتژی سطح عمومی شرکت به سوالات و موضوعات زیر می پردازد :
این موضوعات و مسائل در دو زمینه ی کلی است, یکی اهداف سازمان و دیگری استراتژیهایی که برای دستیابی به آنها انتخاب کرده ایم.
ما در چه کسب و کاری هستیم ؟ و در چه کسب و کاری باید باشیم ؟
جهتهای اساسی شرکت برای اینده کدامند؟
فرهنگ و سبک رهبری ما چیست ؟
وجهه نظر ما نسبت به تغییر استراتژیک چیست و چه باید باشد ؟
استراتژی سطح کسب و کار شرکت به سوالات و موضوعات زیر می پردازد :
چگونه در رقابت موفق شده ایم یا چگونه رقابت را به صورت موفقیت آمیزی انجام می دهیم ؟
مزیت رقابتی پایدار ما چیست ؟
چگونه می توانیم نوآوری را توسعه دهیم ؟
مصرف کننده ما کیست ؟
ارزش افزوده ما چیست ؟ کجا، چرا و چگونه تولید می شود ؟
مفسران اولیه استراتژی مانند انسف و دراکر به این دو جنبه از استراتژی اشاره کرده اند که تعیین کننده جهت های آینده شرکت با توجه به منابع هستند که به اختصار توضیح داده می شوند.
سطح دفتر مرکزی یا سطح عمومی
تصمیمات اساسی در این طرح اتخاذ می گردندو تصمیمات مرتبط با نوع کسب و کار، جهت های آینده شرکت، فرهنگ، رهبری و انجام تغییرات استراتژیک.
استراتژی به این معنا و مفهوم را می توان در تعریف زیر از استراتژی مشاهده کرد.
استراتژی شرکتی الگویی از هدف های اساسی و بلند مدت، سیاست های ضروری و طرح ها برای دستیابی به اهداف تعریف شده است. بیان می دارد که ما در چه کسب و کاری هستیم یا باید باشیم و چه نوع شرکتی هستیم یا باید باشیم. (آندروز، 1971)
سطح کسب و کار
در سطح کسب و کار استراتژی شرکتی به معنای کسب مزیت رقابتی و رقابت برای جذب مصرف کنندگان و تولید ارزش از منابع است که این معنا را می توان در تعریف زیر از استراتژی مشاهده کرد.
استراتژی شرکت تشریح می کند که چگونه رابطه تعریف استراتژی و سطوح آن ای مناسب میان قابلیت های داخلی و محیط خارجی برقرار کرده و به نیازها و تقاضاهای عرضه کنندگان، مصرف کنندگان، رقبا و محیط اجتماعی و اقتصادی که در درون آن عمل می کنیم، پاسخ دهیم (کای، 1994)
این دو تعریف هر کدام بر سطح خاصی از سطوح سازمان تاکید دارند. یادآوری این نکته حائز اهمیت است که یک توافق همگانی برای تعریف استراتژی وجود ندارد به عنوان مثال نویسندگانی مانند کمپل و دیگران بر استراتژی عمومی شرکت تاکید و تمرکز داشته اند در حالی که پورتر استراتژی را در سطح کسب و کار تعریف می کند. توجه این نکته ضروری است که مفاهیم مختلفی مانند مدیریت استراتژیک، سیاست بازرگانی، استراتژی رقابتی و مانند آن مطرح است اما ما در این کتاب از عنوان استراتژی شرکتی استفاده می کنیم تا انواع سازمان های بزرگ و کوچک، خصوصی و یا غیر خصوصی را شامل گردد.
| این مطلب توسط آقای سید حمیدرضا عظیمی نوشته شده است. |
منابع مورد استفاده در این مطلب:
Corporate Strategy نوشته ی Richard Lynch
جزوه ی مدیریت استراتژیک دکتر سید محمود حسینی (عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی)
استراتژی شرکتی چیست؟
استراتژی شرکتی را می توان شناسایی هدف اساسی، طرح ها و اقدامات سازمان برای رسیدن به آن هدف تعریف کرد. روشن است که این تعریف فقط یکی از ده ها تعریف این مفهوم است. اما آن چه اهمیت دارد ذکر این نکته است که با تغییر شرابط هدف هم تغییر خواهد کرد. به عنوان مثال مدیران اپل در سالهای اولیه فعالیت، هدف خود را فراهم کردن کار برای مالکان، کارکنان و دوستان شرکت تعریف کرده بودند اما با رشد شرکت این هدف اساسی تغییر کرد و هدف های جدیدی مانند ارضای نیازهای مصرف کنندگان مورد توجه قرار گرفت. هم چنین در سالهای اخیر تعدادی از استراتژیست های شرکت ها به این نتیجه رسیده تعریف استراتژی و سطوح آن اند که آنها باید در جامعه دارای نقش بوده و فراتر از هدفهای مرتبط با سهامداران، کارکنان و اعضای وابسته به شرکت عمل نمایند. مفهوم استراتژی شرکت در برگیرنده دو حوزه اصلی است. استراتژی سطح شرکتی و استراتژی سطح کسب و کار که در ادامه ابعاد آن مشخص شده است.
استراتژی سطح عمومی شرکت به سوالات و موضوعات زیر می پردازد :
این موضوعات و مسائل در دو زمینه ی کلی است, یکی اهداف سازمان و دیگری استراتژیهایی که برای دستیابی به آنها انتخاب کرده ایم.
ما در چه کسب و کاری هستیم ؟ و در چه کسب و کاری باید باشیم ؟
جهتهای اساسی شرکت برای اینده کدامند؟
فرهنگ و سبک رهبری ما چیست ؟
وجهه نظر ما نسبت به تغییر استراتژیک چیست و چه باید باشد ؟
استراتژی سطح کسب و کار شرکت به سوالات و موضوعات زیر می پردازد :
چگونه در رقابت موفق شده ایم یا چگونه رقابت را به صورت موفقیت آمیزی انجام می دهیم ؟
مزیت رقابتی پایدار ما چیست ؟
چگونه می توانیم نوآوری را توسعه دهیم ؟
مصرف کننده ما کیست ؟
ارزش افزوده ما چیست ؟ کجا، چرا و چگونه تولید می شود ؟
مفسران اولیه استراتژی مانند انسف و دراکر به این دو جنبه از استراتژی اشاره کرده اند که تعیین کننده جهت های آینده شرکت با توجه به منابع هستند که به اختصار توضیح داده می شوند.
سطح دفتر مرکزی یا سطح عمومی
تصمیمات اساسی در این طرح اتخاذ می گردندو تصمیمات مرتبط با نوع کسب و کار، جهت های آینده شرکت، فرهنگ، رهبری و انجام تغییرات استراتژیک.
استراتژی به این معنا و مفهوم را می توان در تعریف زیر از استراتژی مشاهده کرد.
استراتژی شرکتی الگویی از هدف های اساسی و بلند مدت، سیاست های ضروری و طرح ها برای دستیابی به اهداف تعریف شده است. بیان می دارد که ما در چه کسب و کاری هستیم یا باید باشیم و چه نوع شرکتی هستیم یا باید باشیم. (آندروز، 1971)
سطح کسب و کار
در سطح کسب و کار استراتژی شرکتی به معنای کسب مزیت رقابتی و رقابت برای جذب مصرف کنندگان و تولید ارزش از منابع است که این معنا را می توان در تعریف زیر از استراتژی مشاهده کرد.
استراتژی شرکت تشریح می کند که چگونه رابطه ای مناسب میان قابلیت های داخلی و محیط خارجی برقرار کرده و به نیازها و تقاضاهای عرضه کنندگان، مصرف کنندگان، رقبا و محیط اجتماعی و اقتصادی که در درون آن عمل می کنیم، پاسخ دهیم (کای، 1994)
این دو تعریف هر کدام بر سطح خاصی از سطوح سازمان تاکید دارند. یادآوری این نکته حائز اهمیت است که یک توافق همگانی برای تعریف استراتژی وجود ندارد به عنوان مثال نویسندگانی مانند کمپل و دیگران بر استراتژی عمومی شرکت تاکید و تمرکز داشته اند در حالی که پورتر استراتژی را در سطح کسب و کار تعریف می کند. توجه این نکته ضروری است که مفاهیم مختلفی مانند مدیریت استراتژیک، سیاست بازرگانی، استراتژی رقابتی و مانند آن مطرح است اما ما در این کتاب از عنوان استراتژی شرکتی استفاده می کنیم تا انواع سازمان های بزرگ و کوچک، خصوصی و یا غیر خصوصی را شامل گردد.
| این مطلب توسط آقای سید حمیدرضا عظیمی نوشته شده است. |
منابع مورد استفاده در این مطلب:
Corporate Strategy نوشته ی Richard Lynch
جزوه ی مدیریت استراتژیک دکتر سید محمود حسینی (عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی)
آشنایی با سطوح مدیریت در سازمان و رده های مدیریتی
اگر سازمان را مانند بدن انسان در نظر بگیریم، بخش مدیریت کل آن مانند مغز است که بدن را هدایت میکند. سطوح مدیریت مانند سیستم عصبی است که به مغز در کنترل و هدایت بدن کمک میکند. مدیر کل، بدون مدیران سطوح پایینتر نمیتواند بر قسمتهای مختلف سازمان تسلط داشته باشد و آن را رهبری کند.
در یک کسب و کار فعالیتهای مختلفی انجام میشود، از تولید و توزیع محصول و خدمت گرفته تا فعالیتهای مالی و حقوقی و استخدام کارمندان. زمانی که شرکت در مرحله استارتاپ است، احتمالا مدیر به تنهایی میتواند تمام این امور را مدیریت کند، اما با رشد سازمان مشغلههای او به اندازهای زیاد میشود که دیگر زمانی برای نظارت بر تمام فعالیتها ندارد. عدم نظارت هم به معنی ایجاد و هرج و مرج در سازمان است و نیاز به راهکار دارد.
در این مقاله یاد میگیرید سطوح مدیریت چیست، سطوح سازمانی چیست و سمتها چه هستند و چگونه میتوانید به کمک آنها یک سیستم منسجم برای نظارت و مدیریت فعالیتهای سازمانی ایجاد کنید.
منظور از سطوح مدیریت در سازمان چیست؟
سطوح مدیریتی مانند سایر سطوح سازمانی از بالا به پایین ردهبندی میشوند. در یک سازمان سمتهای مدیریتی مختلفی وجود دارد که حوزه فعالیتی هرکدام از آنها بخشی از نیاز مجموعه را تأمین میکند. روشهای گوناگونی برای دستهبندی پوزیشنهای مدیریتی و نظارتی در سازمان وجود دارد.
آنچه کارشناسان به صورت مشترک به عنوان انواع سطوح مدیریت در سازمان میشناسند، سه سطح دارد که در ادامه آنها را توضیح دادهایم.
مدیریت ارشد یا عالی
مدیر عامل و معاونان او تیم مدیریت ارشد را تشکیل میدهند. مدیران ارشد کوچکترین تیم مدیریتی سازمان هستند و تنها مهرههای کلیدی یک سازمان در این تیم فعالیت میکنند. این دسته از مدیران زمان خود را برای اتفاقات و فرایند خرد سازمان صرف نمیکنند و بیشتر روی کلیات متمرکز هستند. برنامهریزی و تعیین اهداف بلندمدت و میانمدت، چیدن استراتژی سازمان، چیدن پلن فروش و بستن قرارداد همکاری با سایر مجموعهها از جمله کارهایی است که مدیران ارشد انجام میدهند.
مدیریت میانی
سطوح مدیریتی این دسته، نقاط اتصال بین مدیران ارشد و مدیران عملیاتی هستند. کار مدیران میانی سازمان ترکیبی است از نظارت بر فعالیتهای سازمان و مشارکت در تصمیمات.
به عنوان مثال مدیر منابع انسانی در سازمان یک مدیر میانی است. وظیفه مدیریت منابع انسانی این است که استراتژیهای منابع انسانی که از مدیران ارشد به دستش رسیده را در سازمان اجرا کند. این فرد باید برای اجرای این استراتژیها برنامهریزی داشته باشد و آن را به واحدهای مختلف سازمان انتقال دهد. اما مسئولیت بررسی اینکه آیا تک تک کارمندان از این استراتژی پیروی میکنند یا خیر، به مدیران عملیاتی برمیگردد.
مدیران عملیاتی
سومین مورد از انواع سطوح مدیریت در سازمان، مدیر عملیاتی است. این افراد سمتهایی چون سرپرست یک بخش، سرکارگر یا کارمند ارشد دارند. معمولا کارمندانی که سابقه بیشتری دارند و با سازمان آشناتر هستند به سمتهای سطح مدیریت عملیاتی میرسند. آنها افرادی هستند که در بطن سازمان هستند و بیشتر از دو گروه مدیر دیگر با کارمندان سر و کار دارند. پس میتوانند اطلاعاتی که لازم است به سطوح بالاتر برسد را به آنها منتقل کنند و راه ارتباطی بین ردههای پایین سازمان با مدیران ارشد مجموعه باشند.
دستورات و استراتژیها از مدیران ارشد به مدیران میانی میرسد. مدیران میانی برای این دستورات برنامهریزی میکنند و وظایف هر بخش از سازمان را به مدیر عملیاتی همان بخش منتقل میکنند. مدیر عملیاتی باید این دستورات را به کارمندان ارائه دهد و بر اجرای صحیح آنها نظارت داشته باشد.
اهمیت انتخاب افراد مختلف برای سطوح مدیریت در سازمان
بنیانگذاران زمانی که کسب و کارشان هنوز کوچک است، تصور میکنند نیازی به سطوح مختلف مدیریت در سازمان ندارند و خودشان میتوانند این کار را انجام دهند. آنها بر این باورند که میتوانند بعد از بزرگ شدن سازمان، مدیران جدید را به مجموعه اضافه کنند.
کسب و کارهای امروزی در تمام قسمتها، حتی بخش مدیریت، به تیم نیاز دارند، زیرا تاکنون کسی که همه چیز را بداند و بر همه مهارتها مسلط باشد، متولد نشده است! تصور کنید قصد دارید یک نمایش عروسکی اجرا کنید. شما در لحظه میتوانید یک عروسک را کنترل کنید و هرچه تعداد شخصیتهای نمایش شما بیشتر شود، کیفیت نمایش پایینتر میآید، زیرا تنها هستید و کسی جز شما برای مدیریت این نمایش وجود ندارد.
هر قسمت از سازمان مثل یک عروسک است که باید توسط یک عروسکگردان مدیریت شود. اگر در نمایش یک تیم عروسکگردانی حضور داشته باشند و شما هم به عنوان کارگردان نمایش را مدیریت کنید، همه چیز خیلی خوب پیش میرود. این مثال ساده میتواند اهمیت حضور افراد حرفهای در سطوح مدیریتی سازمان را تعریف استراتژی و سطوح آن روشن کند. البته فرایندهای سازمانی بسیار پیچیدهتر از عروسکگردانی هستند. ممکن است هر لحظه اتفاقی غیرمنتظره رخ دهد و روال کاری را مختل کند و به تصمیمگیری فوری و برنامهریزی دوباره نیاز داشته باشد.
یک اشتباه مهلک
نقطه ضعف بسیاری از سازمانهای دولتی حضور مدیرانی است که عملا هیچ کاری در سازمان انجام نمیدهند. چیدمان سطوح مدیریت در ادارات دولتی هیچ کاربردی برای کسب و کارهای مدرن ندارد و تنها باعث اتلاف هزینه و شکست میشود. پس ساختار ارگانهای دولتی را فراموش کنید و روی ساختاری متمرکز شوید که به شما در مدیریت بهتر مجموعهتان کمک میکند.
به یاد داشته باشید که اعضای سطوح مدیریتی در سازمان شما حضور دارند تا به روال کاری نظم بدهند و بازوهای شما برای کنترل و هدایت سازمان باشند. مدیر ارشد به عنوان رأس یک کسب و کار باید همیشه از سلامت سیستم مدیریتی خود اطمینان داشته باشد. تصور کنید عصبهای یکی از دستها قطع شده باشد؛ مغز فرمان حرکت دست را صادر میکند، اما به دلیل آسیبدیدگی عصبها این فرمان به دست نمیرسد و دستور اجرا نمیشود. همین اتفاق ممکن است در بخشی که مدیر عملیاتی یا میانی آن وظایف خود را به درستی انجام نمیدهند، بروز کند.
تعریف ، سطوح ، فرآیند و انواع استراتژی در مدیریت استراتژیک
تعریف استراتژی – استراتژی چیست؟ استراتژی را می توان به عنوان یک برنامه عملی که با توجه به عوامل مختلف برای تحقق یک یا چند هدف طراحی شده است ، درک کرد.
انواع مختلف استراتژی برای توانمندسازی چشم انداز شما برای تحقق واقعیت به کار می رود.
https://www.marketingirantalent.com/strategy/
بازاریابی و فروش
بازاریابی را اینگونه تعریف می کند: «اقدام یا کسب و کار تبلیغ و فروش محصولات یا خدمات، شامل تحقیقات بازار و تبلیغات».
اگر شما در یک نقش بازاریابی کار می کنید، احتمالاً تعریف بازاریابی برای شما دشوار است. حتی اگر هر روز آن را می بینید و از آن استفاده می کنید – اصطلاح بازاریابی برای یک تعریف ساده کمی فراگیر و متغیر است.
https://www.marketingirantalent.com/what-is-marketing
# بازاریابی # بازاریابی_چیست # مارکتینگ_ایران_تلنت
بازاریابی و فروش
Google Analytics 4 (گوگل_آنالیتیکس_4# ) جایگزین Universal Analytics (یونیورسال آنالیتیکس) می شود.
در چشم انداز تعریف استراتژی و سطوح آن اندازه گیری امروزی، کسب و کارها باید چالش های جدیدی را برای درک سفرهای پیچیده و چند پلتفرمی مشتریان خود دنبال کنند . همه این ها در عین حال اولویت دادن به حریم خصوصی کاربر است.
دو سال و نیم پیش، Google Analytics 4 را برای رسیدگی به این استاندارد های اندازه گیری در حال تحول و کمک به موفقیت کسب و کارها معرفی کردیم. Google Analytics 4 انعطاف پذیری برای اندازه گیری انواع مختلف داده ها را دارد. و یک تجربه تحلیلی قوی را ارائه میکند که برای آینده طراحی شده است.
# بازاریابی # اخبار # مارکتینگ_ایران_تلنت # google_analytics_4 # marketing_iran_talent
https://www.marketingirantalent.com/google-analytics-4/
بازاریابی و فروش
پادکست بازاریابی : پادکست بازاریابی پست مدرن
پست مدرن یک اصطلاح مربوط به مدرن است. به عبارت دیگر ، پست مدرن اندیشه ای است که پس از اندیشه مدرنیستی شکل می گیرد.
بازاریابی و فروش
مقاله بازاریابی دیجیتال : انواع مختلف روشها و تکنیکهای بازاریابی دیجیتال و نحوه استفاده از آنها به چه صورت است ؟
بازاریابی دیجیتال یک ابزار استراتژیک بازاریابی است. در کدام کانال ها باشید؟ منظور از SEO و PPC واقعاً چیست؟ مزایا و معایب هر یک از انواع روشهای مختلف دیجیتال مارکتینگ چیست؟ حتی از کجا شروع می کنید؟
برای کمک به شما در جستجوی 10 نوع برتر روشها و تکنیکهای بازاریابی دیجیتال در این مقاله بازاریابی دیجیتال هستیم. واضح است تعریف استراتژی و سطوح آن که خطوط بین گزینه های مختلف تار است ، اما حداقل شما باید نوعی منو برای انتخاب خواهید داشت.
وقتی نوبت به انتخاب می رسد ، سوالات معمول اعمال می شود :
چرا بایستی از بازاریابی دیجیتال استفاده کنیم ؟
با استفاده از تکنیکهای بازاریابی دیجیتال سعی در دستیابی چه بازاری دارید ؟
این سوالات به شما کمک می کند. قالب ها و کانال های مناسب را برای رسیدن به اهداف خود انتخاب کنید.
مدیریت استراتژیک چیست + ۵ استراتژی مؤثر
مدیریت استراتژیک چیست + ۵ استراتژی برای مدیریت استراتژیک مؤثر
مدیریت استراتژیک چیست و چه تأثیری بر روند کسبوکار دارد؟ مدیریت استراتژیک مجموعهای از تصمیمها و اقدامات مدیریتی است و عملکرد بلندمدت سازمان را تبیین میکند. در این مقاله به پرسش مدیریت استراتژیک چیست پاسخ مفصلی میدهیم؛ مراحل اجرای مؤثر آن در سازمان و ویژگیهایش نسبت به مدیریت عمومی را هم بررسی میکنیم. درنهایت به تأثیر مدیریت استراتژیک بر عملکرد سازمانی میپردازیم.
در این مقاله میخوانید:
- مدیریت استراتژیک چیست و چه مراحلی دارد؟
- مدیریت استراتژیک چه ویژگیهایی دارد؟
- انواع استراتژی در فرایند مدیریت استراتژیک
- استراتژی رقابتی در مدیریت استراتژیک
- استراتژی مشارکتی در مدیریت استراتژیک چیست
- استراتژی کسبوکار در مدیریت استراتژیک
- استراتژی عملکردی در مدیریت استراتژیک چیست
- استراتژی عملیاتی در مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک چیست و چه مراحلی داد؟
مدیریت استراتژیک نظارت و ارزیابی بر فرصتها و موانع موجود در مسیر پیشبرد کار، با توجه به نقاط ضعف و قوت سازمان است. این شکل مدیریت در واقع روندی فلسفی برای مدیریت سازمان و کسبوکار است. در اجرای این بوند، ابتدا مدیران سطح بالا بهصورت استراتژیک میاندیشند و بعد این اندیشهها را اجرایی میکنند. مدیریت استراتژیک این امکان را به هر سازمانی میدهد که خلاقانه عمل کند؛ چنین سازمانی هرگز نگاه و عملکرد انفعالی نخواهد داشت. این شیوه مدیریت باعث میشود که سازمان ابتکار عمل داشته باشد و فعالیت خود را طوری انجام بدهد که آینده را برای آن سرشار تعریف استراتژی و سطوح آن از موفقیت کند. البته فرایند مدیریت استراتژیک بهشرطی درست اجرا میشود که همه ذینفعان سازمان، مفهوم استراتژیهای اجرایی را درک کرده باشند. فرایند مدیریت استراتژیک در سازمانهای مختلف بهطور کلی چهار مرحله دارد که بهترتیب عبارتاند از:
- تحلیل موقعیت: در نخستین مرحله، باید اطلاعات ضروری برای ایجاد شرح مأموریت بررسی شوند. این تحلیل موقعیت به روشهای مختلفی انجام میشود، که مشاهده و برقراری ارتباط، دو مورد بسیار مهم هستند. در این مرحله محیط داخلی را مشاهده میکنند، و بین همه ذینفعان سازمان ارتباط ایجاد میکنند. محیط خارجی را هم تحلیل کرده و مشتریها، تأمینکنندهها و رقیبان حاضر هم بررسی میکنند. درباره ادغام دانش تجزیه و تحلیل با استراتژی بازاریابی در اینجا بیشتر بخوانید.
- تدوین استراتژی: در مرحله بعدی مأموریت سازمان تعیین میشود. شناسایی عواملی که در محیط خارجی برای روند کار سازمان مانع ایجاد میکنند، فرصتهایی که وجود دارند، نقاط ضعف و قوت داخلی سازمان، تعیین هدفهای بلندمدت، بررسی استراتژیهای مختلف و انتخاب استراتژی موردنظر برای ادامه فعالیت سازمان، از دیگر کارهایی هستند که در روند تدوین استراتژی مدنظر قرار میگیرند.
- اجرای استراتژی: سازمان باید هدفهای سالیانه داشته باشد، سیاستهای بلندمدت تعیین کند، برای کارکنان خود انگیزه ایجاد کند و منابع موجود را طوری تخصیص دهد که استراتژیهای تدوینشده بهدرستی اجرا شوند. همه اینها در مرحله اجرای استراتژی باید موردتوجه قرار بگیرند.
- ارزیابی استراتژی: در مدیریت استراتژیک، استانداردها به چالش کشیده میشوند. اگر سازمان نتواند به استانداردها دست یابد، استراتژی نتیجه درستی نخواهد داشت؛ یعنی موفقیت امروز نمیتواند موفقیت فردا را تضمین کند، پس ارزیابی استراتژیهایی که تدوین و اجرا میشوند، اهمیت زیادی دارند. سازمانی که صرفا به موفقیت امروز خود متکی باشد، و استراتژی مناسبی برای آینده نداشته باشد، شکست خواهد خورد.
اما مدیریت استراتژیک چیست و چه ویژگیهایی دارد که آن را از سایر شیوههای مدیریتی متمایز میکند؟
مدیریت استراتژیک چه ویژگیهایی دارد؟
بهطور کلی میتوان گفت مدیریت استراتژیک همان ویژگیهای مدیریت عمومی را داراست، اما ویژگیهای دیگری هم دارد که آن را متمایز میکنند. از ویژگیهای مدیریت استراتژیک، میتوان به این موارد اشاره کرد:
۱. مدیریت استراتژیک آینده سازمان را مدنظر دارد، و تلاش میکند اهداف بلندمدت را موردتوجه قرار بدهد، پس بهطور کلی جزو وظایف اصلی مدیران بلندپایه محسوب میشود.
۲. مدیریت استراتژیک به افقهای سازمانی میاندیشد و تلاش میکند دریابد که برای رسیدن به اهداف بلندمدت، چه کارهایی باید انجام شوند.
۳. سازمان با محیطی که در آن قرار دارد، همبستگی و تعامل دارند. هر تغییری که در محیط اتفاق بیفتد، سازمان هم از آن تأثیر میگیرد. بنابراین مدیریت استرتژیک نگاه ویژهای به محیط و تعاملات آن دارد.
۴. مدیریت استراتژیک اهداف، تصمیمها و فعالیتهایی را که مشخص میکند که در همه سطوح سازمانی باید انجام شوند و نقطه شروع حرکت را برای همه اعضای آن تعیین میکند.
البته برای دستیابی به این ویژگیها در عالیترین سطح آنها، استراتژیهای مختلفی با توجه به نیازهای سازمان، منابع موجود و همین طور نیازهای بازار به کار گرفته میشوند. این استراتژیهای مختلف چه هستند؟
انواع استراتژی در فرایند مدیریت استراتژیک
مدیریت استراتژیک روند مستمری دارد و در این مسیر، همین طور که خروجیهای عملکرد تحقق مییابند، اعضای سازمان، آنها را ارزیابی کرده و در صورت نیاز، استراتژیها را اصلاح و تعدیل میکنند. در واقع با رشد سازمان، استراتژیهای آن هم تغییر میکنند و استراتژیهای جدید ایجاد میشوند. پنج استراتژی مختلف در فرایند مدیریت استراتژیک داریم که عبارتاند از:
- استراتژی رقابتی،
- استراتژی مشارکتی،
- استراتژی کسبوکار،
- استراتژی عملکردی،
- و استراتژی عملیاتی.
در ادامه تکتک این استراتژیها را شرح داده و مزایای هرکدام برای حضور موفق سازمان یا کسبوکار در بازار را بررسی میکنیم.
استراتژی رقابتی در مدیریت استراتژیک
استراتژی رقابتی در مدیریت استراتژیک به برنامهای گفته میشود که تأثیر موقعیتهای خارجی سازمان را با ملاحظات گستردهای از موقعیت داخلی آن ترکیب میکند. هدف این استراتژی، تعریف استراتژی و سطوح آن کسب مزیتهای رقابتی در بازار کار است. این مزیتهای رقابتی از استراتژیهایی به دست میآیند که منجر به انحصار در بازار کار میشوند. استراتژی رقابتی روشهای کسبوکار و ابتکار عملهایی را شامل میشود که سازمان برای جلب مشتری و ارائه ارزش افزوده به آنها انجام میدهد. استراتژی رقابتی به فعالیتهایی میپردازد که مدیران برای بهبود موقعیت بازار سازمان خود انجام میدهند. این استراتژی تاکتیکهایی را شامل میشود که راههای گوناگونی برای ساخت مزیتهای رقابتی پایدار را تعیین میکنند.
استراتژی مشارکتی در مدیریت استراتژیک چیست
استراتژی مشارکتی در بالاترین سطح سازمانی و توسط مدیران سطح بالای آن طراحی میشود. استراتژی مشارکتی اهداف بلندمدت برای سازمان تعریف میکند. این استراتژی برای کسب مزیت رقابتی در سازمان، و با همکاری، نه مقابله با سایر سازمانهاست. غیر از تبانی میان رقبا که غیرقانونی است، اصلیترین شکل تعریف استراتژی و سطوح آن استراتژی مشارکتی، ائتلاف استراتژیک است. ائتلاف استراتژیک به دلایل مختلفی میان سازمانها یا واحدهای تجاری تشکیل میشود. از مهمترین دلایل آن میتوان به کسب فناوری جدید یا قابلیتهای تولیدی و دسترسی به بازارهای خاص، کاهش ریسک سیاسی یا مالی و کسب مزیت رقابتی اشاره کرد.
استراتژی کسبوکار در مدیریت استراتژیک
استراتژی کسبوکار در سطح واحد طراحی میشود. این استراتژی را بهنام استراتژی واحد کسبوکار هم میشناسند. استراتژی کسبوکار بر تقویت موقعیت رقابتی محصولات و خدمات شرکت تمرکز دارد. استراتژیهای کسبوکار از استراتژیهای رقابتی و مشارکتی تشکیل میشود. استراتژی کسبوکار همه فعالیتها و تاکتیکهای رقابت و رفتارهای مدیران در مسائل استراتژیک مختلف را پوشش میدهد. این استراتژی شامل برنامههایی است که مدیران استراتژیک برای استفاده از منابع موجود سازمان و صلاحیتهای متمایز برای بهدستآوردن مزیت رقابتی در مقابل رقیبان به کار میگیرند. استراتژی کسبوکار بهطور معمول با استراتژی مشارکتی همراه میشود. تمرکز اصلی استراتژی کسبوکار بر توسعه محصول، نوآوری، یکپارچگی، توسعه بازار و تنوعپذیری است. درباره راهکارهایی برای مدیریت کسب و کارهای کوچک بیشتر بخوانید.
استراتژی عملکردی در مدیریت استراتژیک چیست ؟
استراتژی عملکردی به ناحیه عملکردی خاصی از سازمان توجه دارد. این استراتژی برای دستیابی به برخی اهداف واحد کسبوکار، با حداکثرکردن بهرهوری منابع، طراحی میشود. این استراتژی را بهنام استراتژی دپارتمانی هم میشناسند، چون طی آن، هر فعالیت به بخش مشخصی سپرده میشود. استراتژی تولید، استراتژی بازاریابی، استراتژی تعریف استراتژی و سطوح آن منابع انسانی و استراتژی مالی، از انواع استراتژی عملکردی هستند.
استراتژی عملکردی با توسعه رقابت متمایز برای فراهمکردن مزیت رقابتی برای واحد کسب و کار سروکار دارد. هر شرکت یا واحد کسبوکاری، دپارتمانهای ویژه خود را دارد و همه دپارتمانها هم استراتژیهای عملکردی خود را دارند. وقتی مدیران از کسبوکار مشارکتی بهسوی استراتژیهای عملکردی حرکت میکنند، برنامههای سازمان جزئیتر میشوند.
استراتژی عملیاتی در مدیریت استراتژیک
استراتژی عملیاتی، در قالب واحدهای عملیاتی سازمان طراحی میشود. سازمان ممکن است استراتژی عملیاتی را توسعه دهد. این استراتژی بهطور معمول در سطح میدانی و برای دستیابی به اهداف سریع طراحی میشود. مدیران بعضی سازمانها، برای هر مجموعه اهداف سالیانهای در دپارتمانها یا بخشهای مختلف، استراتژی عملیاتی تدوین میکنند.
مدیریت استراتژیک چه تأثیری بر عملکرد سازمان دارد؟
عملکرد سازمانهایی که مدیریت استراتژیک دارند، بهتر و موفقتر از سازمانهای دیگر است. دستیابی به حلقه ارتباطی مناسب بین محیط سازمان و استراتژی، ساختار و فرایندهای آن سازمان، آثار مثبتی بر عملکردش دارند.
برای اثربخش و مؤثربودن، لازم نیست همیشه مدیریت در قالب فرایند رسمی اجرا شود. شرکتهای کوچک ممکن است بهشکل غیررسمی و بهطور نامرتبی برنامهریزی کنند. مدیرعامل و مدیران ارشد ممکن است بهطور اتفاقی دور هم جمع شوند، به مسائل استراتژیک بپردازند و قدمهای بعدی را برنامهریزی کنند.
اما مدیریت استراتژیک در چهار مرحله اجرا شده و کامل میشود که هر مرحله هم ویژگیهای خود را دارد. این چهار مرحله عبارتاند از:
۱. برنامهریزی مالی اساسی: هدف این برنامهریزی، اعمال کنترل عملیاتی بهتر از طریق تلاش برای تأمین بودجه است.
۲. برنامهریزی مبتنی بر پیشبینی: هدف این برنامهریزی، حرکت مؤثرتر برای کمک به رشد سازمان، از طریق تعریف استراتژی و سطوح آن تلاش برای پیشبینی آیندهای فراتر از سال بعد است.
۳. برنامهریزی با توجه به محیط خارجی: هدف برنامهریزی استراتژیک، تأمین نیازهای بازارها و موفقیت در رقابت با دیگران، از طریق تلاش برای نهادینهکردن و اعمال تفکر استراتژیک است.
۴. مدیریت استراتژیک: هدف نهایی در این مرحله، کسب مزیت رقابتی در بازار و تضمین آینده موفقی از طریق مدیریت درست منابع موجود است.
جمعبندی
مدیریت استراتژیک چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ این مدیریت، تدوین، اجرا، ارزیابی و کنترل استراتژی سازمانی است و بهطور کلی چهار مرحله دارد تعریف استراتژی و سطوح آن که عبارتاند از: تحلیل موقعیت، تدوین، اجرا و ارزیابی استراتژي. مدیریت استراتژیک همان ویژگیهای مدیریت عمومی را داراست، اما ویژگیهای دیگری هم دارد که آن را متمایز میکنند. در این مقاله به چهار ویژگی بارز آن اشاره کردیم. درنهایت پنج استراتژی مختلف در مدیریت استراتژیک را هم بررسی کردیم که عبارتاند از: استراتژی رقابتی، مشارکتی، کسبوکار، عملکردی و عملیاتی. این مقاله را مطالعه کنید و اگر نکته دیگری در پاسخ به مدیریت استراتژیک چیست هم به ذهنتان رسید، با ما و سایر خوانندگان این مقاله در میان بگذارید.
دیدگاه شما