هزینه فرصت چیست و چگونه محاسبه میشود؟
هزینه فرصت نشانگر مزایا و سود بالقوه از دست رفته یک شخص، سرمایه گذار و یا یک کسب و کار در زمان انتخاب یک گزینه و ترجیح آن بر دیگری به منظور سرمایه گذاری است. اگر با سرمایهای که در دست دارید و اقدام به خرید خانه میکنید و بعد از تصمیم گیری در رابطه با صرف هزینه خود به دیگر سرمایه گذاریهای دیگری که میتوانستید انجام دهید، فکر میکنید، در واقع هزینه فرصت خود را میسنجید. در این مقاله به دنبال ارائه توضیحاتی در خصوص هزینه فرصت، فرمول به دست آوردن آن، چگونگی محاسبه آن، پیامدهای اصلی آن و تفاوت آن با هزینههای غیر بازگشت هستیم؛ در ادامه با اکو ساختمان همراه باشید.
هزینه فرصت چیست؟
همانطور که عنوان شد هزینه فرصت (Opportunity Cost) نشان دهنده سود و مزایای از دست رفته نمونه محاسبه حاشیه فروش یک شخص حقیقی یا حقوقی، سرمایه گذار و یا یک کسب و کار در زمان انتخاب یک گزینه و ترجیح آن بر دیگری به منظور سرمایه گذاری است. ازآنجاییکه در گزارشات مالی هزینههای فرصت را عنوان نمیشود؛ صاحبان کسب و کار میتوانند از آن برای اتخاذ تصمیمات نمونه محاسبه حاشیه فروش مهم در زمانی که گزینه های زیادی پیش رو دارند، بهره ببرند. به معنی سادهتر هزینه فرصت تفاوت در سود از یک سرمایه گذاری انجام شده (سود کمتر) و یک فرصت سرمایه گذاری صورت نگرفته (سود بیشتر) است.
فرمول هزینههای فرصت چیست؟
هزینه فرصت = بازگشت بهترین گزینه نمونه محاسبه حاشیه فروش های از دست رفته – بازگشت گزینه انتخابی
محاسبه هزینه فرصت چگونه است؟
اجازه دهید چگونگی محاسبه هزینه فرصت را با یک مثال توضیح دهم؛ فرمول محاسبه هزینه فرصت در واقع تفاوت بین بازده هر گزینه است. تصور کنید که گزینه «الف» را در اختیار دارید، برای سرمایه گذاری در بازار سهام منجر به تولید بازده سود سرمایه میشود. گزینه «ب» بهمنظور بازگرداندن دوباره پول خود به یک کسب و کار است که انتظار میرود تجهیزات جدید تولید راندمان تولید را افزایش دهد و منجر به کاهش هزینههای عملیاتی و حاشیه سود بالاتر میشود. تصور کنید بازده مورد انتظار بر روی سرمایه برای یک سال آینده در بازار سهام ۱۲ درصد باشد و شرکت شما نیز انتظار دارد با بهروزرسانی تجهیزات، در این بازه ۱۰ درصد بازده سود را افزایش دهد. هزینه فرصت انتخاب تجهیزات و ترجیح آنها بر بازار سهام ۱۲ نمونه محاسبه حاشیه فروش درصد منهای ۱۰ درصد بوده که برابر با دو درصد است؛ به عبارت دیگر، با سرمایه گذاری در کسب و کار، شما فرصت به دست آوردن بازده بیشتری را خواهید داشت.
ازآنجاییکه هزینه فرصت محاسبهای رو به جلو است، نرخ واقعی برای هر دو گزینه ناشناخته نمونه محاسبه حاشیه فروش است. تصور کنید که شرکت در مثال بالا، تجهیزات جدید را در اولویت قرار ندهد و در عوض بر روی سهام بازار سرمایه گذاری میکند. اگر اوراق بهادار انتخاب شده با کاهش ارزش روبرو شوند، شرکت با از دست دادن کل سرمایه ورشکسته خواهد شد و از نمونه محاسبه حاشیه فروش بازده ۱۲ درصدی بهرهای نمیبرد.
به منظور سادهتر کردن این مفهوم، تصور کنید که سرمایه گذاری بازده صفر درصدی داشته است و این بدان معنی است که شرکت دقیقاً همان سرمایهای که وارد کرده را به دست میآورد. هزینه فرصت برای انتخاب این گزینه ۱۰ درصد منهای صفر درصد است که در واقع همان ۱۰ درصد میشود. به همین صورت، اگر شرکت تجهیزات جدید را انتخاب کند ممکن است هیج تأثیری در بهره وری تولید نداشته باشد و سود مجدداً ثابت باقی بماند. هزینه فرصت برای انتخاب این گزینه در واقع ۱۲ تا ۲ درصد است که از پیش انتظار میرفت.
تفاوت بین هزینه فرصت و هزینههای غیر قابل بازگشت
تفاوت بین هزینه فرصت و هزینه غرامت (Sunk Cost) در واقع تفاوت بین پول صرف شده و بازده بالقوهای است که به علت انباشت و صرف سرمایه در بخشهای دیگر، در نمونه محاسبه حاشیه فروش یک سرمایه گذاری به دست نیامده است. بهعنوانمثال، خرید ۱۰۰۰ سهام شرکت «الف» با ۱۰،۰۰۰ تومان به ازای هر سهم، نشان دهنده هزینه غیر قابل بازگشت ۱۰،۰۰۰،۰۰۰ تومانی است. در واقع این هزینهای است که برای سرمایه گذاری صرف میشود و بازگرداندن این سرمایه نیازمند تسویه سهام به قیمت مشابه یا بالاتر از هزینه خرید است.
از نظر حسابداری، هزینه غیر قابل بازگشت میتواند به مبلغ صرف شده اولیه برای خرید یک قطعه گران قیمت از تجهیزات سنگین که به مرور زمان مستهلک میشود و غیر قابل بازگشت است، نیز اشاره داشته باشد. هزینه فرصت میتواند خرید یک قطعه تجهیزات سنگین با بازده مورد انتظار سرمایه گذاری با نرخ بازگشت سرمایه ۵ یا ۴ درصد باشد. همانطور که مشاهده کردید، هزینه فرصت تعریف کننده بازدهای است که میتوانست در صورت سرمایه گذاری بر موردی دیگر به دست آید.
تفاوت بین نمونه محاسبه حاشیه فروش ریسک و هزینه فرصت
در علم اقتصاد، از ریسک به عنوان احتمال اینکه درآمد واقعی و پیش بینی شده سرمایه گذاری متفاوت باشد و سرمایه گذار بخش یا کل سرمایه خود را از دست دهد، یاد میشود. هزینه فرصت مربوط به این امر است که بازده سرمایه گذاری انتخابی کمتر از بازده سرمایه گذاری حذف شده (انتخاب نشده) باشد. تفاوت اصلی که منجر به ریسک میشود، مقایسه عملکرد واقعی یک سرمایه گذاری با عملکرد پیش بینی شده از همان سرمایه گذاری است، درحالیکه هزینه فرصت به مقایسه عملکرد واقعی یک سرمایه گذاری با عملکرد واقعی سرمایه گذاری دیگری است.
کاربرد هزینه فرصت در خرید روزمره؟
وقتی تصمیمات بزرگی مانند خرید خانه یا راه اندازی یک کسب و کار را در نظر میگیرید، احتمالاً تحقیقات زیادی درباره نقاط قوت و ضعف آن انجام میدهید. مشکلات زمانی رخ میدهند که هیچگاه به کارهای دیگری که میتوانستید با سرمایه فعلی خود انجام دهید، یا بدون در نظر گرفتن فرصتهای از دست رفته، مورد دیگری را خریداری کنید، نمیاندیشید. خرج کردن برای ناهار و صرف آن بیرون از خانه گزینه خوبی است زیرا فرصت استراحت در بین کار را در اختیار شما قرار میدهد.
تفکر در مورد هزینههای فرصت برای هر تصمیم گیری ساده و روزمره ممکن است در ابتدا امری دشوار به نظر برسد. حتی استفاده از سوپر مارکتهای همواره تخفیف در مقابل سوپر مارکتهای معمولی میتواند مثالی از هزینههای فرصت باشد. هزینههای فرصت در هر مکانی وجود دارند و ممکن است درباره هر تصمیمی، خواه بزرگ یا کوچک صدق کنند.
سخن آخر
کاربرد هزینه فرصت در صنعت ساخت و ساز میتواند بسیار سادهتر از دیگر صنایع و بازارهای سرمایه گذاری باشد؛ ولی ازآنجاییکه بازار مسکن در ایران همیشه پر سود و با ریسک کم بوده است؛ بنابراین افراد به مطالعات پیش از سرمایه گذاری در این بازار نیازی نداشتند. امروزه با بالا رفتن ریسک سرمایه گذاری در این بازار، نوسان قیمت مسکن و مصالح ساختمانی و کاهش قدرت خرید، خریداران واقعی میتواند بر هزینه فرصت تأثیر گذار باشد. برای انجام مطالعات امکان سنجی و پیش امکان سنجی و همچنین پیش بینی قیمت مسکن به اکو ساختمان مراجعه کنید.
نحوه محاسبه بهای تمام شده
بهای تمام شده کالاها، معیار مالی بسیار ارزشمندی برای کسبوکارهاست؛ چون در آن تمامی هزینههای مربوط به تولید و فروش یک محصول اندازهگیری میشود. صاحبان کسبوکار بهای تمام شده را تجزیهوتحلیل میکنند تا مطمئن شوند که هزینهها در محدوده برآوردهای بودجه قرار دارد و کسبوکارشان در حال سودآوری است. اما بهای تمام شده کالا چیست؟ نحوه محاسبه بهای تمام شده چگونه است؟ برای آشنایی بیشتر با بهای تمام شده و اهمیت آن برای کسبوکارها، تا انتهای این مقاله همراه ما باشید.
بهای تمام شده چیست؟
منظور از بهای تمام شده کالا، کل مبلغی است که برای تولید، ساخت و فروش یک محصول صرف میشود. در نتیجه، تنها کسبوکارهایی باید این معیار را مورد تجزیهوتحلیل و بررسی قرار دهند که موجودی فیزیکی دارند و محصولی تولید میکنند. تعریف بهای تمام شده ساده به نظر میرسد، اما محاسبه آن باتوجهبه محصولاتی که تولید میکنید ممکن است پیچیده باشد.
ازآنجاییکه بهای تمام شده برای ادامه فعالیت کسبوکار شما بسیار ضروری است، باید آن را بهعنوان هزینه در صورتهای درآمدی خود لحاظ کنید. همچنین، برای محاسبه سود ناخالص و حاشیه سود، محاسبه بهای تمام شده ضروری است.
برای محاسبه بهای تمام شده چه مواردی در نظر گرفته میشوند؟
یکی از اصلیترین چیزهایی که ذهن مدیران را هنگام محاسبه بهای تمام شده به خود مشغول میکند، این است که برای محاسبه بهای تمام شده چه چیزهایی را باید مدنظر قرار دهیم و چه چیزهایی را نه.
اگر پرداخت هزینه خاصی را متوقف کردهاید و بدون آن قادر به تولید کالا یا ارائه خدمات هستید، این هزینه نباید در فرمول محاسبه بهای تمام شده لحاظ شود. اما اگر قطع آن هزینه مانع از تولید کالا شود، باید در محاسبه آن را در نظر بگیرید.
بعضی از مواردی که حتماً باید در محاسبه بهای تمام شده کالا در نظر گرفته شوند عبارتاند از:
- مجوز نرمافزار
- مواد اولیه یا لوازم موردنیاز برای تولید
- هزینه بستهبندی محصولات
- هزینه نگهداری محصولات/مواد اولیه
- دستمزد کارکنانی که در تولید/تحویل مستقیم کالاها و خدمات شرکت مشارکت دارند
با این تفاسیر، چه چیزهایی را نباید در محاسبه بهای تمام شده کالاها در نظر گرفت؟ این مسئله کاملاً به ماهیت کسبوکار شما و نوع محصولاتی که تولید میکنید بستگی دارد. مواردی که در زیر از آنها نامبردهشده است، به طور مستقیم یا غیرمستقیم در تولید دخالت ندارند و نباید در فرمول محاسبه بهای تمام شده لحاظ شوند:
- هزینههای مربوط به بازاریابی محصول و افزایش فروش
- کمیسیون فروشندگان
- بعضی از هزینههای سربار
- هزینه توسعه محصول
چرا محاسبه بهای تمام شده مهم است؟
محاسبه بهای تمامشده کالاها مزایای متعددی را برای کسبوکارها به همراه دارد، از جمله:
۱. تعیین قیمت مناسب برای محصولات
تعیین قیمت مناسب برای کالاهای تولیدی، این امکان را در اختیار شما قرار میدهد که هزینههای خود را پوشش دهید و درعینحال، از حاشیه سود سالمی برخوردار شوید. علاوه بر این، محاسبه بهای تمام شده شما را درباره اینکه دقیقاً چه زمانی باید قیمتهای خود را افزایش یا کاهش دهید، راهنمایی میکند.
۲. درک سلامت مالی کسبوکار
با محاسبه هزینه فرایندهای تولید و استفاده از بهای تمام شده برای محاسبه نسبتهای مختلف، میتوانید وضعیت سلامت مالی شرکتتان را بهتر درک کنید. از این طریق، میتوانید درباره اینکه به سرمایهگذاری بیشتر یا بهبود مدیریت موجودیها نیاز است یا خیر، تصمیمگیری کنید. همچنین، به شما کمک میکند که دریابید آیا میتوانید بدهیهای خود را صاف کنید؟ اگر نتوانستید، آیا باید هزینههای حقوق و دستمزد را کاهش دهید یا اینکه کسبوکار خود را به طور کامل تعطیل کنید؟
۳. مدیریت مؤثر مالیاتها
بهای تمام شده یک هزینه تجاری است؛ به این معنی که از مالیات کسر میشود. دانستن بهای تمام شده به شما کمک میکند که مالیاتهای خود را به طور مؤثرتری مدیریت کنید و از بروز مشکلات قانونی جلوگیری کنید. شایانذکر است که اگر بهای تمام شده بالا باشد، مالیات کمتری به شما تعلق میگیرد؛ چون درآمد خالص کمتری خواهید داشت. اگرچه پرداخت مالیات کمتر باعث صرفهجویی در هزینههای کسبوکار میشود، اما از طرف دیگر نشاندهنده این است که کسبوکار شما سودآوری کافی ندارد؛ بنابراین، برای اطمینان از کارایی و سودآوری کسبوکارتان، باید تعادل مناسب و درستی برقرار کنید.
۴. شناسایی فرصتهای آتی برای رشد
تجزیهوتحلیل تغییرات بهای تمام شده در چند سال گذشته این امکان را در اختیار شما قرار میدهد که با تخمین فروش، درآمد و هزینههای عمومی کسبوکار در دورهای معین، تصمیمهای راهبردی بیشتری اتخاذ کنید.
بهای تمام شده چگونه محاسبه میشود؟
فرمول و نحوه محاسبه بهای تمام شده کالا باتوجهبه ماهیت کسبوکار شما متفاوت است. در ادامه، چند فرمول برای محاسبه بهای تمام شده کالاها ارائه شده است:
- خرید خالص= خرید طی دوره + اضافات خرید – (برگشت از خرید + تخفیفات درصدی خرید+ کسورات خرید)
- موجودی کالای پایان دوره = تعداد کالای موجود در انبار × بهای هر کالا
- بهای تمامشده کالای تولیدشده = بهای تمام شده کالا در جریان تولید – موجودی کالای در جریان ساخت پایان دوره
- موجودی کالای آماده برای فروش = موجودی کالای اول دوره + خرید خالص
- فرمول بهای تمامشده کالای فروختهشده= موجودی کالای آماده برای فروش – موجودی کالای پایان دوره
کلام آخر
در هر کسبوکاری، مدیریت مؤثر هزینهها و فعالیتها، عامل اصلی کسب سود بیشتر و در نهایت بقای آن کسبوکار است. بررسی بهای تمام شده به شما کمک میکند تا بهتر بفهمید که کدام حوزههای تولید بیشتر پول شما را میخورند و کدام بخش از فرایندها را باید تغییر دهید. همچنین، در اتخاذ تصمیمهای تجاری هوشمندانه و بهبود سلامت مالی کسبوکار شما را یاری میرساند. در مقاله حاضر با شما درباره نحوه محاسبه بهای تمام شده و مزایای آن برای کسبوکار صحبت کردیم. شما چگونه از بهای تمام شده برای بهبود کسبوکارتان استفاده میکنید؟
شرکت راهکارهای نرم افزاری پارسان برای رفع تمامی نیازهای شما در حوزه ی بازرگانی خارجی و حسابداری بهای تمام شده، سامانه یکپارچه بازرگانی خارجی تحت وب پارسا ن را خدمت شما پیشکش می دارد. شما می توانید از طریق لینکهای زیر، توضیحات جامع و کامل محصولات را مطالعه نمایید و در صورت نیاز اقدام به ارسال درخواست دموی رایگان از این سامانه کنید. همچنین کارشناسان ما در واحد فروش، مشتاقانه آماده پاسخگویی به تمامی سوالات شما مشتریان گرامی در خصوص نحوه ی ارائه ی سیستم، عقد قرارداد و سایر موارد مرتبط هستند.
حاشیه سود رستوران
در واقع حاشیه سود رستوران امری تعین کننده در میزان موفقیت شما در این حرفه است. هیچ کسب و کاری را نمی توان متصور شد که بتواند بدون داشتن کسب سود کافی پا برجا بماند. افرادی که می خواهند در زمینه رستوران داری کسب و کاری را شروع کنند یا چندین سال است که در این حرفه مشغول هستند بایستی با نحوه محاسبه و تقویت حاشیه سود آشنایی کافی داشته باشند. پس با پانی که مسئول پخش کباب ترکی در سراسر کشور می باشد، همراه باشید.
انواع سود
قبل از پرداختن به نحوه محاسبه و تقویت حاشیه سود رستوران با چند مولفه اساسی و بسیار مهم در زمینه حسابداری رستوران آشنا می شویم:
سود ناخالص
شاخص مربوطه در واقع به میزان کارایی تولید شما اشاره دارد که شامل مواردی مانند هدف گذاری و تعیین قیمت فروش می شود و با کم کردن هزینه کالاهای فروخته شده نسبت به کل فروش حاصل می گردد.
حاشیه سود ناخالص
شاخص حاشیه سود ناخالص به شما می گوید که میزان درآمد رستوران تان از هزینه های مستقیم عملیاتی اش چه مقدار است و محاسبه آن به این ترتیب است که سود ناخالص را در درآمد تقسیم کرده و آن را در عدد 100 ضرب نمونه محاسبه حاشیه فروش می کنند. با استفاده از این شاخص می توانید درصد درآمد رستوران را بعد از اینکه هزینه کالاهای فروخته شده را کسر کردید بدست آورید. در بهترین حالت حاشیه سود ناخالص یک رستوران 60 درصد می باشد.
سود عملیاتی
برای بدست آوردن این شاخص هزینه های مربوط به نیروی کار، اجاره و دیگر هزینه ها از کل سود ناخالص کسر می شود. بر اساس یک قاعده کلی هزینه مربوط به نیروی کار نباید بیشتر از 35% سود ناخالص باشد و هزینه اجاره هم با در نظر گرفتن کیفیت ساختمان و محل رستوران بین 5 الی 10 درصد % در نظر گرفته شود.
سود خالص
سود خالص در واقع همان شاخص نهایی و اصلی برای ارزیابی میزان موفقیت مالی کسب و کار شما می باشد. سود خالص از طریق کسر مالیات و هزینه های دیگر از سود عملیاتی بدست می آید و نشان نمونه محاسبه حاشیه فروش دهنده این است که آیا کسب و کار شما سوددهی داشته یا متضرر شده است؟ در واقع تعریف و محاسبه سه شاخصه قبلی نیز به منظور دستیابی به این شاخص نهایی انجام می گیرد.
نحوه محاسبه حاشیه سود رستوران
رستوران ها غالبا دارای حاشیه سود متفاوتی هستند حاشیه سود برای یک رستوران مناسب و در حد قابل قبول بایستی بالای 20 % باشد. برای محاسبه این سود ها ابتدا مواردی را که بیشترین هزینه ها را در رستوران شامل می شوند مشخص می کنند. این هزینه ها عبارتند از:
قبل از اقدام به محاسبه میزان حاشیه سود ناخالص بایستی تمام هزینه های فوق را محاسبه نمایید. در محاسبه حاشیه سود خالص برای یک رستوران در طی یک دوره میزان درآمد خالص را تقسیم به میزان فروش می کنند.
حاشیه سود خالص= درآمد خالص/فروش ناخالص*100
درآمد خالص=درآمد ناخالص-هزینه های اجرایی
درآمد ناخالص شامل درآمد بدست آمده از فروش غذا، نوشیدنی و کالاهای اضافی دیگر می شود که این درآمد را در عملیات حرفه ای معمولی نمی توان بدست آورد. به عنوان مثال موردی مانند سود بدست آمده از فروش وسایل یا تجهیزات قدیمی آشپزخانه را نمی توان به لیست درآمد ناخالص رستوران اضافه کرد. هزینه های اجرایی نیز شامل هزینه هایی می شود که صرف راه اندازی رستوران می شود. مانند اجاره، دستمزد، تجهیزات و استهلاک آنها، قیمت هر کدام از اشیا، ابزارآلات، بهره، مالیات، تعمیرات و پشتیبانی.
حاشیه سود رستوران شما می تواند به شدت از یک رویداد یا تغییر غیر منتظره تاثیر بپذیرد. به عنوان مثال افزایش اجاره بهای رستوران یا تغییر در قیمت مواد غذایی خام می تواند تاثیر زیادی در میزان حاشیه سود رستوران شما ایجاد نماید. تنها روش ایمنی که می تواند منجر به افزایش حاشیه سود شما شود افزایش فروش به شرط عدم افزایش هزینه هاست.
اولین گام برای میل به این هدف این است که تمامی هزینه های رستوران را لیست کرده و سپس به دنبال راهکاری کارآمد برای کاهش هزینه ها و بدنبال آن افزایش درامد رستوران باشید.
حاشیه سود رستوران چقدر باید باشد؟
تعیین میزان حاشیه سود برای رستوران بستگی به چند عامل تعیین کننده دارد یکی موقعیت قرار گیری رستوران شماست اینکه رستوران شما در چه جایی قرار گرفته است و دوم اینکه چه غذاهایی در آن به فروش می رسند. حاشیه سود صنعت رستوران داری از سال 2008 به بعد به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافت به طوری که طبق برآوردی که در سال 2017 بدست آمد رستوان های ایده آل و خیلی موفق توانستند به حاشیه سود حدود 6% برسند. همچنین شما می توانید برای بررسی مقالات بیشتر درباره رستوران و مدیریت رستوران به سایت پانی مراجعه نمائید.
استراتژی های افزایش دهنده حاشیه سود رستوران
1_ غالبا در صنعت رستوران داری بیشترین میزان حاشیه سود برای رستوران های ایتالیایی که در آنها نوشیدنی الکلی سرو می شود می باشد. اغلب غذاهای ایتالیایی کم هزینه هستند، بنابراین شما با جای دادن یک بشقاب غذای ایتالیایی مانند پاستا در منوی رستوران خود می توانید گامی موثر در جهت تقویت حاشیه سود رستوران خود بردارید.
2_ تا جای ممکن سعی کنید هزینه مواد غذایی را کاهش دهید؛ بخش اعظم بودجه رستوران صرف تامین مواد غذایی می شود، پس کاهش هزینه مواد غذایی یک راهکار موثر برای افزایش میزان این سود است. کاهش ضایعات هزینه های غذایی و پرهیز از دور ریختن مواد غذایی مفید از جمله راهکارهای کاهش هزینه های مواد غذایی می باشند.
3_ افزایش فروش رستوران موثرترین راهکار افزایش درامد رستوران است و این نحوه برخورد و تعامل شما با مشتریان است که می تواند در افزایش میزان فروش شما تعیین کننده باشد.
4_ جدول کاری مشخصی را برای کارکنان خود در نظر بگیرید؛ بالطبع استخدام هر کارمندی مستلزم صرف هزینه زیادی است، بنابراین بهتر است با تنظیم یک جدول کاری، برای اجرایی کردن آن از تعداد کارمندان کافی استفاده نمایید. در مواقعی که مشتریان کمتری دارید به ازای آن از نیروی کاری کمتری استفاده کنید. می توانید برخی کارکنان مانند گارسون ها را به خانه بفرستید و اینگونه میزان هزینه ها را کاهش دهید.
موفقیت و رسیدن به حاشیه سود بالا در هر کسب و کاری نیازمند کار و تلاش است ولی استفاده از چندین استراتژی متفاوت که بتواند شما را به بازخورد بهتری در کسب و کارتان برساند نیز می تواند در کنار تلاش و کار سخت نتیجه بخش باشد.
سهم حاشیه ای: نحوه محاسبه و مثال آن
سهم حاشیه ای نشان دهنده پول افزایشی تولید شده توسط هر محصول یا واحد فروخته شده پس از کسر متغیر هزینه های شرکت است. می تواند به صورت ناخالص یا به ازای هر واحد تنظیم شود. همچنین به عنوان حاشیه سود یا کمک به دلار در واحد واحد شناخته می شود.
"سهم" بخشی از درآمد فروش را نشان می دهد که با هزینه های متغیر مصرف نمی شود و بنابراین ، به پوشش هزینه های ثابت کمک می کند. این مفهوم یکی از مهمترین عناصر سازنده تحلیل تجزیه است.
در تجزیه و تحلیل هزینه-سود و سود ، نوعی از حسابداری مدیریت ، حاشیه سود (سود حداکثر واحد فروش) مقدار مفیدی برای محاسبات مختلف است و می تواند به عنوان شاخص اهرم عملیاتی استفاده شود.
سهم حاشیه ای پایه ای برای تجزیه و تحلیل سرنوشت است که در برنامه ریزی کلی هزینه و قیمت فروش محصولات استفاده می شود.
سهم حاشیه ای چیست؟
مشارکت حاشیه ای نشان می دهد که چگونه یک محصول خاص به سود کلی تجارت کمک می کند. روشی را برای نشان دادن پتانسیل درآمد یک محصول خاص ارائه شده توسط یک شرکت ارائه می دهد. بخشی از فروش را نشان می دهد که به تأمین هزینه های ثابت شرکت کمک می کند.
باقیمانده درآمد پس از تأمین هزینه های ثابت ، سود حاصله است.
حاشیه مشارکت کمک می کند تا م costلفه هزینه ثابت از سود حاصل از فروش محصول جدا شود.
می تواند برای تعیین دامنه قیمت فروش محصول ، سطح سود قابل انتظار از فروش و برای ساخت کمیسیون فروش پرداختی به اعضای تیم فروش ، توزیع کنندگان یا نمایندگان کمیسیون مورد استفاده قرار گیرد.
موارد استفاده از حاشیه مشارکت
سهم حاشیه ای می تواند به مدیریت کمک کند تا از بین چندین محصول ممکن ، در رقابت برای استفاده از همان مجموعه منابع تولید ، انتخاب کند.
بیایید بگوییم یک شرکت دارای دستگاه قلم سازی است که توانایی تولید قلم و قلم را دارد و مدیریت باید تصمیم بگیرد که فقط یکی از آنها را تولید کند.
اگر حاشیه مشارکت قلم بیشتر از قلم توپ باشد ، به دلیل داشتن پتانسیل بیشتر برای سودآوری ، تولید آن ترجیح داده می شود. چنین تصمیم گیری در شرکت هایی که مجموعه متنوعی از محصولات را تولید می کنند معمول است.
مقادیر حاشیه سهم بسیار کم یا منفی حاکی از محصولات غیرقابل انکار اقتصادی است که تولید و فروش آنها باید کنار گذاشته شود.
مقادیر کم حاشیه سهم را می توان در بخشهای صنعتی که نیاز به نیروی کار زیادی از جمله تولید دارند مشاهده کرد ، زیرا هزینه های متغیر بیشتر است ، در حالی که مقادیر بالای حاشیه سهم در بخشهای متمرکز بر سرمایه غالب است.
چگونه محاسبه می شود؟
این به عنوان تفاوت بین قیمت فروش محصول و هزینه های متغیر مرتبط با فرآیند تولید و فروش آن محاسبه می شود.
سهم حاشیه ای واحد = قیمت فروش - هزینه متغیر برای هر واحد.
فرمول فوق همچنین به عنوان شاخص استفاده می شود تا به درصد پاسخ دهید.
شاخص سهم حاشیه ای درصد مشارکت در درآمد فروش است. این را می توان از مالیات واحد بر قیمت واحد یا کل مالیات بر درآمد کل محاسبه کرد:
شاخص سهم حاشیه ای =
مشارکت حاشیه ای واحد / قیمت فروش =
(قیمت فروش - هزینه متغیر برای هر واحد) / قیمت فروش =
(درآمد فروش - کل هزینه های متغیر) / درآمد فروش.
به عنوان مثال ، اگر قیمت 10 دلار باشد و هزینه متغیر واحد 2 دلار باشد ، در این صورت سهم حاشیه ای برای هر واحد 8 دلار است و شاخص سهم حاشیه ای 8 دلار / 10 دلار = 80 درصد است.
سهم حاشیه ای را می توان کسری از فروش دانست که در تأمین هزینه های ثابت نقش دارد. متناوباً ، سود حاشیه ای واحد مبلغی است که هر فروش واحد به سود آن اضافه می کند: این شیب خط سود است.
تجزیه و تحلیل هزینه-سود و سود (CVB)
با فرض مدل خطی CVB ، محاسبه سود خالص (یا زیان) به شرح زیر کاهش می یابد:
سود خالص = درآمد کل - هزینه کل ، کجا
درآمد کل = قیمت فروش * واحدهای فروخته شده = P * U.
هزینه کل = هزینه متغیر کل + هزینه ثابت کل = CVT + CFT. سپس شما باید:
سود خالص = P * U - (CVT + CFT) = (P * U - CVT) - CFT
= کل سهم حاشیه ای - CFT.
بنابراین ، سود خالص (یا ضرر) مجموع سهم حاشیه ای منهای کل هزینه ثابت است.
مثال
فرض کنید یک شرکت صاحب دستگاه ساخت قلم است که هزینه ثابت آن 10 هزار دلار است.
ساخت قلم به مواد اولیه 0.2 دلار نیاز دارد. 0.1 دلار دیگر به هزینه برق برای راه اندازی دستگاه تولید قلم می پردازد و 0.3 دلار هزینه کار برای ساخت قلم است. این سه جز components هزینه متغیر واحد را تشکیل می دهند که عبارتند از: (0.2 دلار + 0.1 دلار + 0.3 دلار) = 0.6 دلار در هر واحد.
اگر در مجموع 100 قلم ساخته شود ، کل هزینه متغیر (0.6 $ * * 100 واحد) = 60 $ خواهد بود ، در حالی که ساخت 10،000 قلم ، هزینه متغیر کل (0.6 $ * * 10.000 واحد) را به همراه خواهد داشت = 6000 دلار
این هزینه های متغیر نسبت مستقیم با تعداد واحدهای تولیدی افزایش می یابد.
با این وجود تولید قلم بدون دستگاه تولید که هزینه ثابت آن 10 هزار دلار است ، غیرممکن خواهد بود.
این هزینه دستگاه نشان دهنده یک هزینه ثابت است و یک هزینه متغیر نیست ، زیرا هزینه آن با توجه به واحدهای تولیدی افزایش نمی یابد. این هزینه ثابت در محاسبه سهم حاشیه ای در نظر گرفته نمی شود.
سود و مشارکت حاشیه ای
اگر در مجموع 10 هزار قلم با استفاده از دستگاه ساخته شود ، با هزینه متغیر 6000 دلار و هزینه ثابت 10 هزار دلار ، كل هزینه ساخت 16000 دلار خواهد بود.
هزینه واحد 16000 / 10،000 دلار = 1.6 دلار در هر واحد محاسبه خواهد شد. اگر هر قلم با قیمت 2 دلار در هر واحد فروخته شود ، سود واحد خواهد بود:
(قیمت فروش - هزینه واحد) = (2.0 دلار - 1.6 دلار) = 0.4 دلار در هر واحد.
با این حال ، سهم حاشیه ای با در نظر گرفتن تنها م .لفه هزینه متغیر ، م componentلفه هزینه ثابت را در نظر نمی گیرد. سود حاصله برای هر واحد فروخته شده ، همانطور که توسط حاشیه سود نشان داده می شود:
(قیمت فروش - هزینه متغیر واحد) = (2.0 دلار - 0.6 دلار) = 1.4 دلار در هر واحد.
یکی از ویژگی های اصلی سهم حاشیه ای ثابت ماندن آن بر اساس واحد ، صرف نظر از تعداد واحدهای فروخته شده است.
از طرف دیگر ، سود خالص در هر واحد می تواند با تعداد واحدهای فروخته شده به صورت غیر خطی افزایش یا کاهش یابد ، زیرا این شامل هزینه های ثابت است.
انواع نسبت های سودآوری و نحوه محاسبه آن ها
نسبت های سوداوری بخشی از نسبت های مالی است که توسط آن قدرت سوداوری یک شرکت سنجیده می شود.
به گزارش پایگاه خبری بااقتصاد، نسبت های مالی ابزاری هستند که توسط آن می توان ارزش یک شرکت و سهام آن را سنجید. یکی از بخش های مهم نسبت های مالی، نسبت های سوداوری است.سود یکی از مهمترین رکن های جذب یک سرمایه گذار است و همچنین تلاش شرکت ها برای بدست آوردن بیشترین سود است، نسبت های سودآوری یکی از نسبت های مالی است که معیاری برای سنجش قدرت سودآوری یک شرکت مورد استفاده قرار می گیرد.
انواع نسبت های سوداوری
نسبت های حاشیه سود ناخالص
نسبت حاشیه سود عملیاتی
نسبت حاشیه سود خالص
نسبت بازده سرمایه گذاری
نسبت بازده حقوق صاحبان سهام
نسبت حاشیه سود ناخالص
نسبت مالی حاشیه سود ناخالص یکی از نسبت های سودآوری است که درصد سود ناخالص یک شرکت از کل فروش محصولاتش را تعیین می کند.
فروش خالص / سود ناخالص = نسبت سود ناخالص
نسبت حاشیه سود خالص
نصبت حاشیه سود خالص یکی از مهترین نسبت های مالی مورد استفاده در سنجش ارزنده بودن یک شرکت بورسی است. و از تقسیم سودخالص(سود پس از کسر مالیات) بر فروش خالص بدست می آید.
فروش خالص / سود پس از کسر مالیات = نسبت سود خالص
نسبت حاشیه سود عملیاتی
نسبت مالی حاشیه سود عملیاتی بیان کننده درصد سود عملیاتی شرکت از کل فروش محصولاتش است.
فروش خالص / سود عملیاتی = نسبت سود عملیاتی
نسبت بازده سرمایه گذاری
نسبت بازده سرمایه گذاری یکی از نسبت های مالی مورد استفاده در تعیین سوداوری شرکت است که میزان بازده دارایی شرکت را نشان می دهد.
کل داراییها / سود خالص = نسبت بازده سرمایه گذاری
بازده حقوق صاحبان سهام(بازده ویژه)
نسبت بازده حقوق صاحبان سهام که بازده ویژه هم نامیده می شود این نسبت از تقسیم سود خالص به جمع کل حقوق صاحبان سهام بدست می آید.
جمع حقوق صاحبان سهام / سود خالص = نسبت بازده حقوق صاحبان سهام
از تفاضل نسبت بازده سرمایه گذاری با بازده ویزه سوداوری بدهی ها بدست می آید
برای تعیین مفید بودن دریافت وام از تقسیم بازده سرمایه گذاری به بازده ویژه استفاده می شود که آن نسبت سودمندی وام و اعتبار می نامند و هرچه این نسبت بزرگتر از یک باشد دریافت وام را به نفع صاجحبان سهام شرکت می داند.
دیدگاه شما